در حین تکاندن اتاق و کمد، قدیمیترین عکس موجود از خودم را بعد از سالها پیدا کردم!
چقدر ذوقزده شده بودم! نبودید بخندید! 🙂
کسانی که من را از نزدیک دیده باشند، شاید باور نکنند که این عکس، عکس من است:
شما که سهل است، مادرم هم باورش نمیشود که این عکس، من باشم!
نه گوشتی برایم مانده و نه هیکلی! کلاً تغییر قیافه دادهام!
با این عکس از حالت فعلیام مقایسه کنید:
فکر میکنم هیچ شباهتی با الان خودم ندارم!
اما جالب است که بعد از دیدن این عکس، همه، یک صدا میگفتند: وااااای! چقدر مهدی (خواهرزادهام) شبیه توست!
راست هم میگفتند، نسبت به بچگیهای من، مثل یک سیب هستیم که دو قسم کرده باشند و بعد از سالها نصفهی دیگرش روییده باشد!
هر چه گشتم، عکسی از مهدیرضای سه ساله پیدا نکردم که آپلود کنم. از بس ورجهوورجه میکند، تا به حال موفق نشدهام یک عکس خوب از او بگیرم.
خلاصه، این عکس اثباتی بود بر این مدعا که بچه حلالزاده به داییش میکشه!
ضمناً عکس اولیه به این صورت بود که بعد از بیست دقیقه صافکاری به شکل بالا در آمد:
خودمانیم، عکسهای قدیمی کجا و این عکسهای مزخرف دیجیتال امروزی کجا؟!
ضمناً من کلاً در حالت عادی و وقتی با کسی صحبت نمیکنم، همینطور جدی هستم، اما دوستان ما میدانند که از ما شوخ طبعتر خودمانیم و بس! 🙂
چهارشنبه 28 ژانویه 2009 در 1:18 ق.ظ
عکس فعلی شما موجود نبود.
چهارشنبه 28 ژانویه 2009 در 2:23 ق.ظ
سلام حمید آقا
عکساتون باز نمیشه چرا؟
چهارشنبه 28 ژانویه 2009 در 2:59 ق.ظ
شرمنده دوستان 🙁
یه اتفاق در آدرسدهی پیش اومده بود که باعث میشد اگر خبر رو در صفحه اول وبلاگ میخوندید، عکس دیده میشد، اما اگر میآمدید داخل آدرس خودش، یعنی همینجایی که الان هستید، عکس دیده نمیشد. (آدرسدهی نسبی)
به هر حال، مشکل رفع شد 😉
یکشنبه 22 آگوست 2010 در 10:23 ق.ظ
اما من فهمیدم که خودتی حمید .
می دونی چرا ؟! یه شباهتی و نقطه مشترکی توی جفت عکسات وجود داره و اون هم اخم کردنت هستش 😀
پنجشنبه 2 دسامبر 2010 در 12:49 ب.ظ
عجـــــــــــــــــــــــــــــــب!!!
یکشنبه 5 دسامبر 2010 در 2:58 ق.ظ
عجــــــب!!!
شنبه 11 ژوئن 2011 در 10:54 ق.ظ
خیلی خیلی باحاله
و
تو اینکه شما خیلی شوخ طبعید، بنده با تمام وجود میگم که وحشتناک آره…
سهشنبه 6 سپتامبر 2011 در 6:20 ق.ظ
اصلا شبیه اون چیزی که من تصور کرده بودم نیستید ! بیشتر شبیه برادرمانید تا آن چیز خیالی !!!!
سهشنبه 5 مارس 2013 در 3:42 ق.ظ
سلام وبلاگ خیلی جالبی دارید بخصوص قسمت خاطره خیلی مطالبش با واقیعت زندگی روشن بیان شده است گویش های این مطلب برای کتاب نویسی مفیده است.
پنجشنبه 30 اکتبر 2014 در 2:07 ق.ظ
استاد شاید باورتون نشه ولی من ازهمون نگاه اول فهمیدم که خودتونید از حالت نگاهتون وقتی گاهی اوقات اخم میکنید(ومنم کلی میترسم)سرکلاس(البته سوتفاهم نشه چون من خودم به شخصه شادترین ومفیدترین کلاسام باشماست)
وقتی توی اون سن بودین هیچ فکرشومیکردین بزر گ بشین ایندتون اینجوری بشه؟
ایشالله که همیشه موفق باشین