این از ویژگیهای انسان است که از کسی که او را موعظه و نصیحت میکند، بیزار است!
حتی اگر دوست داشتنیترین دوست شما، از در نصیحت در آید، شما اگر هم به او چیزی نگویید، در ذهن خواهید گفت: یکی میخواهد تو را نصیحت کند! آنوقت آمدهای من را نصیحت کنی؟
اگر این نصیحت به دفعه دوم و سوم برسد، شما ترجیح میدهید چنین دوستی نداشته باشید!!
همینطور، نفرتی که انسانها از پلیس راهنمایی و رانندگی دارند طبیعی است و مثالهایی دیگر.
حالا تصور کنید که این واعظ، یک روحانی و طلبهی مسلمان یا حتی یک کشیش برای یک مسیحی باشد. (قبلاً در این مطلب نگاه مسیحیها به کشیشها را تشریح کرده بودم)
حالا این مهم نیست، بدتر از این زمانی است که این واعظ، واعظی باشد که صدای خوبی نداشته باشد یا مثلاً خوشچهره نباشد و کلاً دلچسب نباشد، در اینصورت اگر این واعظ جوک هم تعریف کند احتمالاً کسی توجه نمیکند! (این که میگویم احتمالاً به خاطر این است که این حرفها مطلق نیست و به این معنی نیست که شخصی که مثلاً صدای خوبی ندارد، نمیتواند واعظ خوبی باشد، خیر!)
امروز یک انیمشن از سری انیمیشنهای داداش سیا در تلویزیون دیدم که نظرم را جلب کرد.
میدانید که در تلویزیون ایران خیلی کم از «اعتقاد و ایمان» صحبت میشود! سران تلویزیون میترسند خیلی واضح از اثرات «ایمان» صحبت کنند. شاید دلیلش این باشد که فکر میکنند اگر چنین شود، خیلی از مخاطبان از دست میروند! یعنی تصور میشود که خیلیها مخالف این موضوعاند!
این تصورات مثل تصور یک شهرستانی است که به تهران میرود. تصور او این است که با انسانهایی بسیار با کلاس رو به رو خواهد شد که خیلی چیزها میدانند که او نمیداند! اما کمی که دقت میکند، متوجه میشود، نه، آنها هم انسانهایی شبیه به خودش هستند (و چه بسا در سطحی پایینتر).
برخی از مدیران مذهبی ما هم به خاطر ماهیت مسائل منفی (که این مسائل، همیشه بیشتر از آنچه هست مینمایند) تصور میکنند اکثر مردم از صحبت دربارهی دین دل خوشی ندارند، اما اگر کمی دقت کنند، متوجه خواهند شد که حقیقتاً اینطور نیست.
شاید به همین خاطر است که فیلمی مثل «کلید اسرار» (که یک کشور لائیک، ترکیه، آن را ساخته است) این همه مورد توجه مردم واقع شده است، چون تنها برنامهای است که از این تلویزیون کشور شیعی پخش میشود و مستقیماً از تأثیرات مثبت ایمان و تأثیرات منفی بیدینی میگوید.
برگردیم سر بحث اصلیمان. تأثیر منفی موعظه و نصیحت را میتوان با مسائلی خنثی کرد. اما یافتن یک واعظ که هم خوشتیپ باشد، هم خوش صدا، هم روانشناس، هم خوشصحبت و … خداییاش کار سادهای نیست!
اما کاری که این انیمیشن کرده بود، ساختن چنین واعظی بود! آن هم به کمک هنر ۳D.
یک آقای خوش تیپ، با صدایی که صدای بهترین دوبلهکننده سیماست، با ریشی بسیار مرتب و دوستداشتنی. قد و قامتش هم روی فرم بود(!) و میتوانست با دوربینهای اطرافش کنار بیاید و صدای یک واعظ روانشناس از دهان او به عنوان یک انسان کاملالظاهر بیرون میآمد.
کار جالبی به نظر میرسد. از این به بعد، انسانهایی که دلچسبتر و محبوبتر از بقیه هستند شما را موعظه خواهند کرد.
این یک ایده است که میگوید: «باید آراست تا جذب کرد» و صد البته مخالفانی نیز دارد:
شخصاً با دیدن این موارد، در عین حال که طبق آیهی «خذوا زینتکم عند کل مسجد» با آراستن مخالف نیستم، اما یاد چند سال پیش میافتم که واحد فرهنگی مسجد محله را به عهده داشتم.
مسجد را چنان نورانی کرده بودم که هر کس وارد میشد، فکر میکرد وارد بهشت شده است! انواع و اقسام لامپ و مهتابی رنگی و رؤیایی و …
حاج آقای مسجد (حاج آقا خدام) که خدا برای مردم شهر نگهش دارد، به محض ورود به مسجد، کلیدهای دو سه سری از لامپها را میزد و خاموششان میکرد! آن زمان که نوجوانتر بودیم، همیشه ایراد میگرفتیم که:
حاج آقا! مگر نمیگویید جوانها را جذب کنید؟ خوب باید مسجد را نورانی و زیبا کنیم که جوان وارد مسجد که میشود دلش بخواهد همیشه بیاید!
جوابی میداد که حالا بعد از چند سال، وقتی جوانهایی که با آن لامپها جذب کردیم را بررسی میکنم، میفهمم راست میگفت!
میگفت: جوانی که با یک لامپ جذب بشود، اگر برقها رفت، جوان هم میرود!
یکشنبه 6 مارس 2016 در 7:00 ب.ظ
مطلب قابل تأملی بود و با ابراز تأسف خیلی نزدیک به واقعیت، خصوصا اون قسمت تلویزیون های ایران [اسلامی] که همیشه برام سؤال بوده! نمیدونم شاید تأسف نیاز نیست و صلاح و حکمت الهی در همین هاست…
آیت الله جوادی آملی می فرمایند: انسان غالبا فراموشکاره و خیلی چیزها رو فراموش می کنه، از این رو خناس ( شیطان وسوسه کننده) به او چیره میشه: الذی یوسوس فی صدور الناس…مگر شیطان یک بار انسان رو وسوسه میکنه؟! نه دائم در حال وسوسه کردنه، خب حالا راه حلش چیه: شنیدن پند و موعظه دائمی که انسان دچار غفلت نشه و مورد تیررس شیطان قرار نگیره…
نکته مهم: این ها مضمون صحبت های این بزرگوار بود.
پنجشنبه 10 مارس 2016 در 6:11 ق.ظ
مطلب مربوط به کامنت قبلی رو پیدا کردم که کامل تره:
امام صادق علیه السلام فرمود: «ما من قلب الاّ و له اذنان علی احداهما ملک مرشد و علی الاخری شیطان مفتّن هذا یأمره و هذا یزجره: الشّیطان یأمره بالمعاصی و الملک یزجره عنها هو قول الله عزّوجّل عن الیمین و عن الشّمال قعید، ما یلفظ من قولٍ الاّ لدیه رقیب عتید.(۲)
هیچ قلبی نیست مگر آنکه دارای دو گوش است که بر یکی از آن دو، فرشته ای راهنما و بر دیگری شیطانی فتنه گر قرار دارد. این (شیطان) او را امر می کند و آن (فرشته) او را پرهیز می دهد. شیطان او را به گناه امر می کند و فرشته او را از ارتکاب آن برحذر می دارد و این همان فرموده ی خدای عزّوجّل است که فرمود: «در طرف راست و چپ نشسته اند، [آدمی] سخن نمی گوید، مگر آنکه نزد او مراقبی آماده است».
آری! در درون جان همه، زمینه الهام و وحی هست. اما بستگی دارد به اینکه گیرنده قلبش را به کدامین سو بچرخاند، فرشته یا اهریمن.
براستی راه مصون ماندن از وساوس شیطان چیست؟
استاد جوادی عاملی، مفسر فرزانه قرآن در این باره رهنمودی دارند که به گوش جان می نیوشیم:
“در جریان آماده بودن برای سفر آخرت در بیانات نورانی امیرالمؤمنین(سلام الله علیه) آمده است که وجود مبارک حضرت، هر شب بعد از نماز عشاء قبل از اینکه جمعیت از مسجد متفرّق بشوند با صدای رسا که همه بشنوند می فرمود: «تَجهزّوا رَحِمَکُمُ الله» آقایان بارهایتان را ببندید آماده باشید.[خود را برای سفر آخرت آماده کنید].
اگر مطلب علمی را انسان یک بار گفت بار دوم خسته کننده است، برای اینکه طرف مقابل آن را می فهمد، اما موعظه و نصیحت را هر وقت هم که انسان بازگو کند جا دارد، برای اینکه از آن طرف وسوسه دائمی است. مگر شیطان یک بار وسوسه می کند؟ مگر این شورش قلب یک بار است؟ (الَّذِی یُوَسْوِسُ فِی صُدُورِ النَّاسِ* مِنَ الْجِنَّهِ وَ النَّاسِ) وسوسه شیطان هر روز هست. اگر وسوسه هر روز هست اگر دام شیطان هر روز هست، موعظه هم باید هر روز باشد.
اگر کسی دستش زخم بود و مرتب روی این زخم مگس بنشیند، پشه بنشیند، هر روز باید ضدّعفونی کند نباید بگوید دیروز ضد عفونی را انجام دادم و دیگر کافی است، این ﴿یُوَسْوِسُ فِی صُدُورِ النَّاسِ﴾ هر روز هست. مگر می شود که شیطان ما را رها کند؟ وقتی وسوسه هر روز شد خب درمانش هم باید هر روز باشد و درمانش هم موعظه است، درمانش تزکیه است. لذا وجود مبارک حضرت امیر(سلام الله علیه) هر شب بعد از نماز عشاء وقتی نمازگزارها می خواستند از مسجد متفرّق بشوند می فرمود آقایان آماده باشید نه بیراهه بروید، نه راه کسی را ببندید.”
: إِنَّ الَّذینَ اتَّقَوْا إِذا مَسَّهُمْ طائِفٌ مِنَ الشَّیْطانِ تَذَکَّرُوا فَإِذا هُمْ مُبْصِرُون (اعراف/۲۱).
براستی با این همه دام های گسترده و رنگ رنگ شیطان، چگونه می توان در مصاف با او که تجربه چندین هزارساله در گمراهی آدمیان دارد، پیروز شد؟ آن هم نبردگاه خطرخیزی که حتی خدا در فرجامین سوره حبل متینش، به رسول امینش خطاب می کند که به سه دستگیره بزرگ من (سه صفت ربوبیت، ملوکیت و الوهیت)، پناهنده شو. تا بتوانی از شر و کیدش ایمن شوی: قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ/ مَلِکِ النَّاسِ/ إِلَهِ النَّاسِ/ مِن شَرِّ الْوَسْوَاسِ الْخَنَّاسِ(ناس/۱-۴)
برگرفته از سایت ندای یک بسیجی عاشق