به کجا چنین شتابان؟ (توضیحی دربارهی مستند Religulous)
اعتقادات خاص مذهبی من, فیلمهایی که میبینم دیدگاهتان را بیان کنیدقصد نداشتم دربارهی این مستند مضحک چیزی بنویسم و گفتم مثل خیلی از فیلمها و برنامههای دیگر غرب باید از کنارش رد شد. اما از آنجا که این مستند میتواند بخش وسیعی از عقاید مردم غرب را تشکیل دهد، بد نیست چند جمله دربارهاش گفته شود.
از آن مهمتر، یک خبر با عنوان «سفارش چوبه دار برای عامل جنایت مستانه» بیشتر مصرم کرد که بنویسم.
حکم مرگ پسری که به دنبال درگیری مستانه در باغ ، آدم کشت به تائید دیوان عالی کشور رسید.
مستند Religulous ، مستندی است از Larry Charles، یک نویسنده و کارگردان یهودی. در این فیلم، «بیل ماهر» که یک کمدین است بین افراد مختلف سرتاسر دنیا با ادیان مختلف، میرود و سؤالاتی از پیروان آن ادیان میپرسد و در حالی که هیچ یک جواب منطقیای به سؤالات نمیدهند، نتیجه میگیرد که «دین» و «اعتقاد مذهبی» در این دنیا یک موضوع خندهدار و حتی مزاحم است که موجبات درگیریها و کشت و کشتارها را فراهم میکند.
ساخت فیلم طوری است که هر آدم عاقلی متوجه میشود که این فیلم به هیچ وجه ارزش نگاه کردن را هم ندارد چه برسد به اینکه بخواهی در موردش صحبت کنی!
بیل ماهر (عکس روبرو) یک کمدین نه چندان دلچسب است که مانند کسی که یک جوک بیمزه تعریف میکند و برای اینکه دیگران را به خنده بیاورد، اولین کسی که میخندد خودش است، بعد از هر سؤال و جواب، خندههای بسیار زورکی تحویل میدهد که ثابت کند که حرف این شخص خندهدار است!
دلیل دوم برای حرفم این است که: هدف اصلی فیلم، مسخره کردن اعتقاد است نه صحبت منطقی و به جواب رسیدن نهایی. اکثر کسانی که در این فیلم مورد سؤال قرار میگیرند، افرادی عصبی و کسانی هستند که هیچ اطلاعی از اعتقادشان ندارند و طبیعتاً سؤالاتی که افراد سطح اول هر مکتب هم گاهی اوقات از پاسخ دادن به آنها عاجزند برای آنها غیر قابل پاسخگویی است.
مثلاً فرض کنید این سؤال را از شما میپرسند: آیا شما معتقدید خداوند به پیامبر شما وحی نازل میکرد و پیامبر به مردم ابلاغ میکرد؟ طبیعتاً شما میگویید: بله.
بعد، از شما میپرسند: اگر خداوند میخواست مردم را هدایت کند، چه لزومی داشت درگوشی با پیامبر صحبت کند؟ خوب آنچه میخواست به پیامبر بگوید، به تک تک مردم میگفت دیگر!!؟
این سؤال یکی از سختترین شبههها به حساب میآید و طبیعتاً یک پیرو ساده هر دینی نمیتواند به آن پاسخ دهد و به فکر فرو میرود. همین که به فکر فرو رود، فیلم روی او زوم میکند و به مخاطب القا میکند که: واقعاً چه لزومی داشت؟ پس اینها دروغ است.
در حالی که اگر این سؤال از عالمان هر دین سؤال شود، شاید با یک مثال ساده همه چیز را روشن کنند.
من نه عالمم و نه کارهای، اما با همین عقل عاجزم میتوانم موضوع را کمی توضیح دهم:
اگر بخواهیم این شبهه را قبول کنیم و بگوییم که خدا باید چنین کاری میکرد یا اینکه پیامبری منصوب نمیکرد، همه چیز در عالم به هم میریزد! مثل این است که بگوییم: خدا که میداند چه کسی چه کار میکند و جایگاهش کجاست، اصلاً چرا انسانها را خلق کرد؟ یک مثال هم از استاد عابدی میزنم:
یک استاد، قبل از یک آزمون به راحتی میتواند تشخیص دهد که چه دانشجویی نمرهاش در چه حد است و حتی چه نمرهای میگیرد، این دلیل نمیشود که آزمون برگزار نشود!!
پس، بسیاری از اینگونه موارد تنها برای آزمون است…
به هر حال، این مستند به هیچ وجه، مستند نیست! اگر قرار است اعتقاد دین یهود دربارهی این سؤال دانسته شود، نباید از یک یهودی کنار خیابان این سؤال پرسیده شود!
البته ناگفته نماند که در مورد یهودیت، این سؤالات از سران آنها پرسیده میشود و طبیعتاً آنها جواب خاصی ندارند، اما در مورد مسیحیت و مسلمانان، سؤالات از پیروان کوچه و بازار پرسیده میشود.
در مورد مسلمانان، الحمد لله، در این مستند از شیعه خبری نیست! شکی نیست که شیعیان بیش از هر پیروان ادیان دیگری به خاطر ماهیت تشیع که بر اساس تحقیق و مباحثه است، آماده پاسخگویی به سختترین شبهات هستند. اما اهل تسنن در بسیاری موارد مباحثه را حرام میدانند.
پس بیش از این دربارهی موضوع فیلم صحبت نکنیم بهتر است. البته این فیلم را به همه پیشنهاد میکنم. بد نیست با برخی ادیان که از دور مشخص است که یک انسان ناشی آنها را ابداع کرده است آشنا شوید. با فرقههای یهودیت و اعتقادات خندهدار برخی از آنها! باور نمیکنید اگر بگویم در روز شنبه که آنها معتقدند خدا در این روز استراحت کرد و آن را روز «استراحت» میدانند، طبق عقاید آنها، پیروان، باید از انجام ۳۹ کار بر حزر باشند و حق ندارند حتی مثلاً یک دکمه را فشار دهند!!!!!! و به خاطر همین عالمان آنها دستگاههایی را میسازند و به پیروان میفروشند که بسیاری از کارها را با جریان هوا (جریان هوا از نگاه آنها، خوب است، آتش و الکتریسیته بد است) انجام میدهد!!
اما چیزی که من را واقعاً متعجب کرد، این تصویر در فیلم بود:
در این فیلم، در کمال تعجب، یکی از سؤالاتی که مطرح میشد، این بود که چرا «همجنسبازی» یک گناه در دین شما به حساب میآید؟ مگر همجنسبازها را هم خدا نیافریده؟ مگر همجنسباز، انسان نیست؟!!!
داشتم شاخ در آوردم! مگر کسی هم شک دارد که همجنسبازی گناه است؟ اما وقتی این آمار را نشان داد، شکّم برطرف شد! (یادتان باشد بعداً یک جوک دربارهی «شکم برطرف شد» بگویم!)
همجنسباز در انگلیسی میشود همان کلمهای که در بالای ستون وسط در تصویر بالا میبینید. چون این کلمه فیلتر شده است، من نمیتوانم اینجا درج کنم، اما تلفظش میشود گِی
باور نکردنی است که خیلی سریع، ۳ درصد از مردم آمریکا گِی شدهاند!!!!! حتی بیشتر از یهودیها!
میتوانید تصور کنید دو همجنسباز که طبیعتاً مرد هستند، با هم چه کار میکنند؟ نعوذ بالله… ادامه نمیدهم.
اما سؤال اینجاست که چه شد که این گروه اینقدر جا باز کرد بین غرب که حالا (فعلاً) از هر صد نفر سه نفر همجنسباز شدهاند! و تازه رسانهها هم کمکم متقاعد شدهاند که بالاخره همجنسباز هم بنده خداست!!
تنها دلیلی که فکر میکنم میشود بیان کرد، در قالب شعری از ایرج میرزا است که خواهش میکنم با خبری که در ابتدای مطلب به آن اشاره کردم، کنار هم بگذارید:
ابلیس شبی رفت به بالین جوانی
آراسته با شکل مهیبی سر و بر را
گفتا که منم مرگ و اگر خواهی زنهار
باید بگزینی تو یکی زین سه خطر را
یا آن پدر پیر خودت را بکشی زار
یا بشکنی از خواهر خود سینه و سر را
یا خود ز می ناب کشی یک دو سه ساغر
تا آن که بپوشم ز هلاک تو نظر را
لرزید از این بیم جوان بر خود و جا داشت
کز مرگ فتد لرزه به تن ، ضیغم نر را
گفتا پدر و خواهر من هر دو عزیزند
هرگز نکنم ترک ادب این دو نفر را
لکن چو به می ، دفع شر از خویش توان کرد
می ، نوشم و با وی بکنم چاره شر را
جامی دو بنوشید و چو شد خیره ز مستی
هم خواهر خود را زد و هم کشت پدر را
ای کاش شود خشک بن تاک و خداوند
زین مایه شر حفظ کند نوع بشر را
مطمئناً متوجه جریان شدید که از این قرار بوده است: شبی شیطان خود را در شمایلی وحشتناک به بالین جوانی میرساند و میگوید که من فرشته مرگ هستم. اگر میخواهی هلاک نشوی، باید یکی از این سه کار را انجام دهی: پدرت را با ذلت بکُشی یا سر و سینه خواهرت را بشکنی و یا شراب بنوشی.
جوان میگوید: پدر و خواهر برای من عزیزند و بیادبی روا نمیدارم. اما حالا که میشود با نوشیدن جامی شراب، دفع شر کرد، شراب مینوشم!
دو جام شراب نوشید و چون مست گشت و عقلش از دست برفت، هم خواهر را زد و هم پدر را کشت!
شکی نیست که جریان دنیای غرب همین جریان است. در دنیایی که میگساری همچون نماز ما امری چندگانه در روز باشد، طبیعی است که هر دم از این باغ، دستهگلی برسد!
این روند را در سینمای غرب به خوبی میتوان پیگیری کرد. یک زمان، که هنوز غیرت و فرهنگ انسانی نابود نشده بود، خفنترین فیلمهای غرب تنها اشارهای به صحنههای غیراخلاقی میکرد و رد میشد (مثل حالت فعلی سینمای ما که مثلاً در صحنه رویارویی زلیخا و یوسف، فقط ذهن مخاطب را برد به این سمت که زلیخا در این محفل شیطانی خود را آماده کرده بود) و کمکم پردهدریهای سینمای غرب بیشتر و بیشتر شد و حالا دیگر هیچ ابایی ندارد که هر صحنهای را به راحتی نمایش دهد و چه بسا اگر اعتراض کنید، ایراد میگیرند که مگر شما احساسات ندارید؟ چرا میخواهید احساسات خود را پنهان کنید؟!!!
اگر مراسم اسکار را طی هشتاد سال گذشته با هم مقایسه کنید، خیلی راحت این موضوع دستگیرتان میشود! یک بازیگر زن هالیوود در هشتاد سال گذشته چطور روی سن میآمد و حالا بعد از هشتاد سال چطور میآید؟
کمی که بررسی میکنی، میگویی: دنیای غرب و تفکر آنها به کجا چنین شتابان میرود؟
آیا روزی همچون قبیلههای جنگل آمازون خواهیم شد که هنوز نمیدانند لباس چیست و چه کاربردی دارد؟ (مستند Amazon را ببینید)
تا زمانی که هدایتگر این دنیا افراد مست لایعقلی همچون بوش و سارکوزی باشند، آیا نباید انتظار داشت که بر خلاف پیشرفت علمی، فرهنگ انسان به اولین روز حضور انسان بر روی زمین برگردد؟
من بیش از هر چیز، با بررسی این موارد اعتقادم به ظهور یک منجی مستحکمتر میشود!
تا زمانی که علی رغم پیشرفت تمام علوم، انسان خود را به حالتی ببرد که نفهمد در اطرافش چه میگذرد و چه میکند و هر روز بشنویم که وزیر فلان کشور غربی حاضر نشد نام پدر فرزندی که در شکم دارد را ببرد و فلان جوان در مستی، شخصی را کشت و فلان رئیس جمهور در حالی جلو دوربین آمد که متوجه نمیشد چه بگوید و دهها مورد از این دست، آیا نباید انتظار داشت این دنیا به جایی برسد که همه و همه هر لحظه آرزو کنند که یک منجی بیاید و آنها را از شر بلایی که خودشان به سر خودشان آوردهاند، نجات دهد؟
——
پنجشنبه 12 مارس 2009 در 9:20 ق.ظ
سلام باورم نمیشه انگار من داشتم حرف می زدم ولی هیچ وقت اینجوری جمع و جورش نکرده بودم هم فیلم ایران مشکل نیست وهم فیلم مذهب را دیده بودم و باهات کاملا موافقم. خسته شدم از بس رفتم توی این سایت ها که علیه ایران و مذهب اسلام کار می کنند دلیل و مدرک آوردم و فحش شنیدم خسته شده بودم دیدن همچین وبلاگی از ۱۰۰۰۰۰۰ پول بیشتر بهم حال داد گاهی آدم خیال می کنه دیگه کسی تو دنیا نمونده که حقیقت را بفهمه. فکر کنم گاهی از اینترنت هم بشه ثواب برد. ان شاء الله همیشه زنده باشی ادامه بدی مخالفت ها بیشتر از موافقان هستن ولی نا امیدت نکنه گر چه ما پیش شما باید لنگ بندازیم. همه نوشتهات رو خوندم دوباره روحیه گرفتم فکر کنم روز خیلی خوبی بود امروز. راستی منم رضا هستم اصلا رضا ها گلن دست خودشون نیست دیگه. راستی یه فیلم شو مانند دیگه هم هست مال George Carlin هستش به نام It’s Bad For Ya دوست دارم با توجه به اینکه زبانت هم خوب هست ببینی راحت پیدا میشه با توجه به اینکه این کاره هستی همه چیز رو مسخره کرده از جمله مذهب اگه تونستی یه نقد هم براش بنویس.همیشه موفق و سلامت زیر سایه حق باشی.
پنجشنبه 12 مارس 2009 در 11:34 ق.ظ
سلام و ممنون.
رضا جان. اینترنت جایی نیست که بشود بدون علم و بدون روانشناسی از دین دفاع کرد.
قبل از اینکه بخواهی به سؤالی پاسخ دهی و یا مسألهای را رد کنی، باید « با علم » به این نتیجه رسیده باشی و مطمئن شده باشی که حرفت بر حق است و تازه بعد از آن بروی دنبال علمهایی که در مسیر دفاع از دین نیاز داری. (منظورم این نیست که من اینطور هستم، اما در تلاشم که اینطور باشم)
سعی کن هر جایی اظهار نظر نکنی… به خصوص اگر تنها هستی. 😉
دنبال راههای نوین دفاع از دین و تبلیغ بگرد.
به هر حال، ممنون از نظرت و مطمئنم که شما هم موفق و سلامت هستی.
چهارشنبه 12 ژانویه 2011 در 5:48 ق.ظ
سلام دوست عزیر
اولین بار است که به وبلاگ شما سر می زنیم به خاطر همین پست.
من هم این فیلم رو دیدم،واقعا وقتی اولش از ادم های توی فیلم سوال میشه و تو جوابش می مونن شک میاد سراغ آدم. ولی حرف شما درسته که هیچکدوم از آدما واقعا آگاه به مسائل مذهب خودشون نیستند. اما فیلم کلا بنظرم با اینکه مضحکه اما ارزش دیدن رو داره خصوصا به خاطر معرفی برخی فرقه های ساختگی مثل مورمون ها یا ساینتولژیست ها. بالاخره این مسائل واقعیت های غربه. از همه عجیب تر اینکه میگه ۹۳% از اعضای آکادمی علوم آمریکا به خدا اعتقاد ندارند. این برام خیلی جالب بود.
با تشکر
شنبه 12 اکتبر 2013 در 11:38 ق.ظ
یه نکته درباره شعر ایرج میرزا
کتاب سیر تفکر معاصر انتشاراتش رو هم یادم رفت !
گفته که این شعر نشون میده کشتن پدر یا زدن خواهر حق الناس بود و خوردن شراب حق الله . وقتی حق الله رو رعایت نکرد بیشترین عذاب نصیب اون پسر شد و این طوری میخواد اهمیت حق الله رو بگه .
یا علی
سهشنبه 4 نوامبر 2014 در 1:58 ب.ظ
تشکر.
جمعه 7 نوامبر 2014 در 9:24 ب.ظ
سلام استاد
این مطلب ماله هفت ساله پیشه وفکرمیکنم الان تعداداون افرادی که گفتین درامریکامشتاق به عمل زشت وکریحانه گی هستندبیشترشده!
ولی درکل مطالب کاملا منطقی وتحلیل شده ای بود
ممنون