آیا خداوند انسانها را عذاب خواهد کرد؟
اتفاقات روزانه, اعتقادات خاص مذهبی من, دین من، اسلام, نکاتی برای بچه حزب اللهیها دیدگاهتان را بیان کنیدبخش اول:
اواخر ترم است و دوباره زمان رد کردن نمره دانشجوها فرا رسیده! هیچ چیز برایم رنج آورتر از این موضوع نیست! ترسم از این است که نکند به یک دانشجو نمرهای بدهم که تأثیری مادام العمر در روحیه او داشته باشد، همانطور که خودم هنوز از برخی معلمان خودم که به ناحق نمرهام را کمتر از دیگری دادهاند ناراضی هستم!
از اینها گذشته، نمیدانم با افرادی که درس نخواندهاند و نمرهای کمتر از ۱۰ میگیرند چه کار کنم؟! اگر نمره ۱۰ بدهم دانشجوهای ترمهای بعد از هم سؤال میکنند و احتمالاً خواهند شنید که: “فلانی هیچ کس را نمیاندازد، نگران نباشید!” و طبیعی است که دانشجوها درس نخواهند خواند.
اگر نمره ۹ بدهم، مدام به این فکر میکنم که چه زجری خواهد کشید اگر بخواهد دوباره سر این کلاس بنشیند! اصلاً شاید مشکلی داشته و نتوانسته درس بخواند یا شاید بقیه درسهایش خوب است و فقط با همین درس مشکل دارد و دهها فکر دیگر در ذهنم عبور میکند و این میشود که دستم برای نوشتن نمره زیر ۱۰ حرکت نمیکند! همین دیروز باید چهار نفر را میانداختم، اما چه کار میشود کرد وقتی یکیشان میگوید: استاد! ما کامپیوتر نداریم. یکی میگوید: ما مجبوریم مدام کار کنیم که خرج زندگی و دانشگاه را در بیاوریم و وقت درس خواندن نداشتیم و خلاصه هر کدام دلیلی میآورند که اگر هم دروغ باشد، انسان به خودش اجازه نمیدهد آنها را نادیده بگیرد. آن چهار نفر را ۱۰ دادم.
بخش دوم:
طبق گفته صریح خداوند، روح انسان برگرفته از روح خداوند است: وَ نَفَختُ فیه مِن روحی (و در انسان از روح خودم دمیدم)
یعنی انسان میتواند با بررسی صفات مثبت خود تا حدودی صفات خداوند را درک کند. یعنی اگر شما صفت رحم دارید، خداوند رحیم است (یعنی نهایت رحم). اگر شما صفت زیبایی دارید، خداوند جمیل است (نهایت زیبایی) و …
بخش سوم:
اگر دعای زیبای کمیل را خوانده باشید، میدانید که در جای جای این دعا، جملات زیادی داریم که به نوعی عذاب کردن بندگان توسط خدا را بعید میداند:
– فکیف یبقی فی العذاب و هو یرجو ما سلف من حلمک؟ (خداوندا! چطور ممکن است بندهات در عذاب باقی بماند، در حالی که او به سابقه حلم نامنتهای تو چشم دارد؟)
– ام کیف تؤمله النار و هو یأمل فضلک و رحمتک؟ (چطور ممکن است آتش او را بسوزاند در حالی که او امید به فضل و رحمت تو دارد؟)
– أم کیف یشتمل علیه زفیرها و أنت تعلم ضعفه؟ (چطور ممکن است شعلههای آتش او را در بر گیرد در حالی که تو از ضعف و ناتوانی او آگاهی؟)
و از همه زیباتر، این جمله:
– ام کیف تزجره زبانیتها و هو ینادیک یا ربّه؟ (چطور ممکن است زبانههای آتش او را عذاب دهد در حالی تو صدای «یا رب، یا رب» او را میشنوی؟)
– هیهات! ما ذلک الظن بک و لاالمعروف من فضلک! (هیهات! چنین ظنی بر تو بردن روا نیست و از فضل تو، اینچنین تعریف نکردهاند…)
هر چند بعد از این جملات، داریم:
فبالیقین، أقطع لولا ما حکمت به من تعذیب جاحدیک و قضیت به من اخلاد معاندیک، لجعلت النار کلها برداً و سلاماً… (یقین دارم که اگر تو بر منکران خداییت حکم به آتش قهر خود نکرده و فرمان همیشگى عذاب دوزخ را به معاندان نداده بودى، تمام آتش دوزخ را سرد و سالم مىکردی و هیچکس را در آتش جاى و منزل نمىدادى و لیکن تو اى خدا که نامهاى مبارکت مقدس است، قسم یاد کردهاى که دوزخ را از جمیع کافران جن و انس پر گردانى…)
اما باز هم تأثیر جملات اول از بین نمیرود. یعنی مگر میشود خداوند صدای «یا رب» بندهای را در میان آتش بشنود، اما او را اجابت نکند؟ مگر میشود خداوند بداند بندهای به او امید دارد و بیتفاوت باشد؟ هر چند خداوند قسم خورده باشد که بندگان بد را تعذیب کند! هر چند خداوند قسم خورده باشد که جهنم را از کافران پر کند…
به نظرم هیچ کدام از اینها قانع کننده نیست! این را از مقایسه صفت «رحم» در خودم به عنوان یک انسان و در خدا میگویم. من که بندهی خدا هستم و اندکی صفت «رحم» در من وجود دارد، نمیتوانم به دانشجویی که نسبت به من امید دارد، بیتفاوت باشم، حالا او که دیگر خدای رحم است.
بخش چهارم: با این اوصاف، آیا خداوند بندگان را عذاب خواهد کرد؟
شکی نیست که صفت رحم در تمام انسانها وجود دارد. یعنی مثلاً هیچ استادی دلش نمیآید به دانشجو نمره کمی بدهد اما چه چیز باعث میشود که علی رغم خواستهاش، این کار را کند؟
تنها دلیلی که میتوان برای کمتر نمره دادن به یک دانشجو و بیشتر دادن به دانشجوی دیگر دانست، این است که: یک استاد به دانشجویان برتر خود نگاه میکند که بسیار زحمت کشیدهاند، ناخوابی کشیدهاند، رنج بردهاند…
و این موضوع است که استاد را آرام میکند و اجازه میدهد که دانشجوی تنبلتر را عذاب کند، چرا که نمره بالا به هر دو دادن، یک ظلم است در حق دانشجوی برتر!
اگر با خدا مقایسه کنیم، عذاب نکردن بنده بد، ظلمی است به بندهی خوب و “ظلم” در خداوند راه ندارد.
و جالب است که این جمله، که یک آیه است و در دعای کمیل آمده است، جوابی قطعی به تمام این پرسشهاست: أفمن کان مؤمن کمن کان فاسقاً لایستوون. (آیه ۱۸ سوره سجده)
آیا کسی که مؤمن بوده است مانند کسی است که فاسق بوده است؟ هرگز مساوی نیستند!
بخش آخر:
پس، در این شکی نیست که خداوند بندگان بد را عذاب خواهد کرد، اما عذاب خداوند چطور خواهد بود؟
در حقیقت سؤال اینجاست که چطور میتوان بین صفت «رحیم بودن» و «ظالم نبودن» خداوند تجمیع قائل شد؟ یعنی اگر خداوند بخواهد عذاب نکند که ظلم کرده است و اگر بخواهد عذاب کند، که صفت رحمان بودن او چه کاراییای خواهد داشت؟
این را نیز میتوان در مقایسه بین استاد و خدا برداشت کرد: یک استاد شاید هیچ دانشجویی را نیندازد، اما همین که نمره یکی پایینتر از دیگری است، برای دانشجویی که نمره پایینی گرفته است، یک عذاب به حساب میآید به خصوص وقتی دانشجوی تنبلتر بداند که با کمی تلاش میتوانسته نمره خوبی بگیرد، برایش یک عذاب دردناک خواهد بود، چرا که به جایگاه خود نرسیده است.
عذاب کردن خداوند نیز «پایینتر قرار دادن بنده بد نسبت به بنده خوب است» یعنی او در حقیقت آنچه حق بنده است به بنده میدهد، اما از نگاه بنده، همین که پایینتر از بنده دیگری قرار گیرد، عذاب است. به خصوص زمانی که خداوند به بنده نشان دهد که میتوانسته با کمی تقوا به چه جایگاهی برسد.
پس نوع عذاب هم مشخص شد، اما هنوز مشکل «رحیم» بودن رفع نشده است. خداوند چطور به بندگانش رحم خواهد کرد؟
جواب: خداوند در عین حال که حق بنده را میدهد، آنقدر تفضل خواهد کرد که بندهی بد، هرگز اعتراض نخواهد کرد.
مثال: کسانی که حقشان بود که نمره پایینتر از ده بگیرند را بالاتر از ده دادم، اما پایینتر از نمرات خوب دانشجوهای خوب.
در این حالت، درست است که دانشجوی بد با دیدن نمره خوب دانشجوی خوب، غمگین میشود، اما وقتی به عمل خود و نمره بالایی که نسبت به آن عمل کم گرفته، نگاه میکند، به خود اجازه اعتراض نمیدهد (یعنی هم عذاب را درک میکند و هم رحمت خداوند را). [اگر بخواهد اعتراض کند، ممکن است استاد بگوید: اگر اعتراض کنی، هر چه حق تو بوده به تو خواهم داد، یعنی جایگاهی بدتر از جایگاه فعلی.]
و این بسیار عادلانه و تفضلگونه است.
نتیجه کلی:
– آیا خداوند بندگان را عذاب خواهد کرد؟ جواب: بله.
– چرا؟ جواب: چون اگر عذاب نکند، به بندگان خوب، ظلم کرده است و خداوند، ظالم نیست.
– عذاب خداوند چگونه خواهد بود؟ جواب: ۱- پایینتر قرار گرفتن بندهی بد نسبت به بندهی خوب ۲- نشان دادن جایگاهی که میتوانسته است به آن دست یابد.
– اگر خداوند عذاب میکند، پس رحمت او چه میشود؟ جواب: خداوند در عین حال که عذاب میکند، رحمت و بخشش او شامل حال تمام بندگان میشود به نحوی که هیچ بندهای نمیتواند منکر این رحمت شود.
اخطار: اینها برداشتهای شخصی من بود و طبیعتاً نیاز به بررسیهای فلسفی و علمی دارد. پس چشم بسته قبول نکنید. اما به نظر میرسد با توجه به آنچه که در دعای کمیل داریم، برداشتهای اشتباهی نباشد.
موفق باشید؛
حمید
چهارشنبه 27 ژانویه 2010 در 12:19 ب.ظ
متن خیلی خوب و آموزنده ای بود.
پنجشنبه 28 ژانویه 2010 در 10:01 ق.ظ
با سلام و خسته نباشید خدمت استاد عزیز.
متن خیلی خوبی بود اما اگر کسی هم بخواهد آنرا رد کند و قبول نداشته باشد مهم نیست، مهم این است که شما واقعاً استاد دلسوزی هستید و همین که دانشجو را در هر شرایطی که قرار دارد درک می کنید و برایش ارزش قائلید، نشان دهنده ی این است که واقعاً استاد هستید.امیدوارم روزی برسد که همه ی استادان بدانند که چه کار می کنند و در چه جایگاهی کار می کنند. شاگرد شما: لطیفی
پنجشنبه 28 ژانویه 2010 در 3:24 ب.ظ
به نام خداوند بلند مرتبه وبزرگ
معبودا ما را لحظه ای به حال خودمان رها مگزار
متن آموزنده و تاثیر گزاری بود
براستی که خداوند رحمان و رحیم است. حال ما که فقط بنده ای بیش نیستیم.
میگن یه سری از چیزا رو نباید گفت ولی حالا که کسی من رو نمیشناسه بس میگم
میگم/.
اتفاقی که برام افتاده رو میگم/من از بچگی دوست دار اهل بیت بودم .تو بچگی هم خیلی چیزا دیدم که از ذهنم پاک نمیشه .قربون خدا برم که ما بندهاش رو هیچ وقت رها نمیکه
سال گذشته بود با این همه ادعام خیلی از خدا دور شده بودم ولی یه راه امیدی داشتم
منی که نماز شبم رو اگه یه شب نمیخوندم ……م. کارم به جای رسیده بود که یومه ها رو هم نمیخوندم.ای خدا چقدر تو خوب وبزرگواری.شب خوابیده بودم که احساس کردم وارد یک دنیای دیگری شدم چقدر سرد و تاریک بود حتی از تصور کردن آن مکان در روز روشن میترسم
به یکباره احساس کردم نیرویی وحشتناک و فوق تصوری مرا به پایین میکشد همان طوری که به سمت پایین می افتادم اعمالم از جلوی چشمانم عبور میکرد چقدر درد ناک بود .و هر چه دادو فریاد سر میدادم فایده ای نداشت و من به قعر جهنم فرو میرفتم .که یاد این افتادم که اهل بیت میتوانند ما را شفاعت کنند .نام مبارک امیر المئمنین علی (علیه السلام)را صدا زدم .
من که لیاقت نداشتم امام علی را ببینم .دستی آمدو مرا از قعر جهنم بیرون کشید . ومن از خواب پریدم
انگار که از آن دنیا برگشته ام./جای دستی را بر کمر خود احساس میکردم و آن جای دستان مبارک علی(علیه السلام) بود که شفاعت مرا پیش خدا کرده بود .و مرا از آن تاریکی و عذاب بیرون کشیده بود
خدای من این بزرگواران چه مقام والایی پیش تو دارند .ولی براستی که ما شکر گزار نیستیم.
یاد یه ذکری افتادم که به صورت شعره و خیلی ها با تکرار این ذکر به خیلی چیزا رسیدن
شما میخواهید اطمینان پیدا کنید میتوانید امتحان کنید. و اون ذکر اینه
من بی تو دمی قرار نتوانم کرد احسان تو را شمار نتوانم کرد
گر بر تن من زبان شود هر مویی شکر تو یک از هزار نتوانم کرد
فقط خدای نخواسته یه موقع فکر نکنید من خواستم از خودم تعریف کرده باشم.فقط میخوام بگم اون بالا هم خدایی داره ما رو میبینه و ما رو درک میکنه حتی نزدیکتر از خودمون به خودمونه. چطور از خودمون هم به خودمون نزدیکتره.یه از قرآن رو میگم.
(۲۳)
ای اهل ایمان چون خدا ورسول شما را به ایمان دعوت کننداجابت کنید تا به حیات ابدی رسیدو بدانید که خدا در میان شخص وقلب او حایل است و(همه)به سوی او محشور خواهید شد(۲۴)سوره مبارکه الانفال .با تشکر از شما
دوشنبه 1 فوریه 2010 در 3:37 ب.ظ
سلام
من به گفته های شما ایمان دارم زیرا به دعای کمیل و معنی و مفهوم آن و حسی را که با خواندن آن دچارش می شویم ایمان دارم.
شما واقعا استاد نمونه و باگذشتی هستید درهمه حال فقط به فکر بالابردن سطح علم دانشجویان خود هستید و نمره ای که دانشجو می گیرد برایتان مهم نیست امیدوارم که ما هم درس گذشت و معرفت و بردباری را از شما بیاموزیم.
فقط اولین و آخرین آرزوی من از خداوند این است که سایه استادانی همانند شما را تا سالیان سال از سر دانشجویان خوبی مثل ما کم نکند اگر در طی سال از ما بدی و خوبی دیدید حلال کنید.
جمعه 19 فوریه 2010 در 3:54 ق.ظ
بنام ودود بی همتاییکه همه هرچه هستند از آن کمترند که با هستیش نام هستی برند.
بعدد نام همای رحمت شهید راه عدالت مولا علی ابن ابیطالب -که بر این پسر و پدر مظلوم سلامهای بی پایان الهی- بعدد نام مبارکش ۱۱۰سلام و آرزوی سلامتی دین و دنیات
انصافا لذتبخش و وجدآفرین بود متن زیبات و توجهت به این ظرائف و دقائق و صد البته همینکه موضوع سخن شد “خدا” دلنشینی کلام برای محبین حضرتش قهرا دو چندان میشود
و اما آنچه به ذهن قاصر من می رسد در باب عذاب الهی اینست که گویا اگر عذابمان نفرماید خود عذابیست بزرگتر
یعنی اگر او “دائم الفضل” است که هست اگر او همانطور که در دعای پر صفای کمیل آمده که “اللهم مولای کم من قبیح سترته …” یعنی چه بسیار زشتیهامان را که پوشانده چه بسیار بلاها را که دور نموده و چه بسیار گناهانی که حفظمان فرموده و چه بسیار ناملایمات که دفع ساخته و چه بسیار کارهای نیک که با وجود عدم اهلیت ما به ما توفیقش را عطا فرموده، همو که نعمتهایش را نتوان شمار کرد و در نتیجه شکرش را نتوان ادا نمود که سخن در این بحث پایانی ندارد که چه خوش گفت ” کتاب فضل تو را آب بحر کافی نیست … که تر کنم سر انگشت و صفحه بشمارم”
حال سوال اینجاست ما که در سپاسگذاری الطاف بی پایانش چنان بوده ایم که شکوه “و قلیل من عبادی الشکور” در جای جای قرآن به چشم می آید چه عذری میتوانیم بر گناهانمان آوریم ما که با نعمت خدا به خدا دهان کجی کرده ایم و میکنیم آیا همینها باعث جان دادن از شرم نمی شود باعث جزقاله شدن در این آتش سوزان شرم و انفعال نمیگردد؟
حالاشماحسابش را بکن که در این واویلای شرمندگی خدا هم بخواهد از ما بگذرد و چشم پوشی فرماید و به قول شماعذاب نفرماید “آیا و باز آیا در آن زمان چه حالتی به ما بخشیده شده ها دست میدهد؟؟؟” آیا انصافا من دارم اغراق میکنم و پیازداغشو زیاد میکنم یا که اینها واقعیتهای تلخیست که تفکر در آنها آزارمان میدهد و بقول معروف اوقاتمان را تلخ میکند و تکرار این تفکرها ما را به جبران گذشته ها سوق میدهد و شاید یکی از همان تفکراتی باشد که برتر از ۷۰ سال عبادتست و شیطان که شاید بهتر از ما اثر اینگونه تفکرها را میداند بسی میکوشد که با کلمه زشت “ولش کن” ما را از این مهم غافل کند
و لابد توجه داری آقا حمید گل که همین وعید بعذاب خود لطفیست بر ما. چرا که به کمک ما می آید در زمان ترک گناهان و آلوده نشدنمان به پستیها
که این شعر که متاسفانه دست و پا شکسته بلدم این را بیان کرده:
در آتشم بیفکن و حرف از گنه مزن … زیرا که دوزخ هم به گرمی آتش انفعال نیست
و اگربتوانیم از این شرمندگی بس دشوار بگذریم صد البته که به قول معروف: “با کریمان کارها دشوار نیست” و…و..و.
اگه سرتو درد آوردم ببخش.
راستی اگه این شعر را درستشو پیدا کردی بفرس برام
باتشکر
و حتما حتما التماس دعا
دوشنبه 28 ژوئن 2010 در 9:16 ق.ظ
با سلام خدمت استاد عزیز
در دلسوز بودن شما شکی نیست
البته همین صفت شما را از دیگر استاد ها متمایز کرده است
شاید نام خیلی از استاد ها که از ترم ۱ تا به قبل برای من تدریس داشتند دا از یاد برده باشم اما یاد شما در خاطرم جاودان خواهد ماند
چهارشنبه 30 ژوئن 2010 در 11:14 ق.ظ
سلام
شما هم مثل بنده زمان نمره دادن احساسات جالب و مذهبی خوبی دارید که با قدرت بیان فوق العاده ای آن را بیان داشتید. همیشه موفق و موید باشید. به دنبال الهی نامه می گشتم که با شما آشنا شدم متن های خوبی درج کرده اید. از بودن افرادی مانند شما بسیار خرسند شدم.
باز هم برای پیشرفتهای روزافزونتان دعا می کنم.
یکشنبه 26 آگوست 2012 در 1:59 ق.ظ
عالی بود تمام و کمال
چهارشنبه 13 آگوست 2014 در 6:54 ق.ظ
سلام.بسیار عالی بود.
کسی نگفت
فقط خدا!
غیر خدا را
دوست داشته باش
ولی فقط برای خدا!
پنجشنبه 26 نوامبر 2015 در 10:58 ق.ظ
سلام من کافر نیستم مسلمان به دنیا اومدم ولی کاش کافر بودم و خودم به خدا میرسیدم من بدم حسم ب خودم نفرته من نمیخوام تو دنیا باشم شاید بخاطر بدی و رنجی ک دیدم میبینم شاید اگ زندگیم عالی بود دنیارو دوست داشتم ولی من میترسم از جهنم نمیخوام قیامت بشه من از خدایی ک الان میگن مهربون ولی قیامت عذاب میده میترسم من چرا باید بیام ب دنیا بعدش بخاطر کارایی ک میکنم تو اتیش بسوزم چرا وقتی به خدا میگم هدایتم کن گریه میکنم جواب نمیده چرا هست ولی نیست،نیست ک تنهاییم چرا بچه ها گرسنن چرا پیرمرد تو زمستون تو اشغالا میگرده چرا من ادم خوبی نیستم چرا خدا نخواست من خوب باشم خوشبحال پیامبر اماما که خدا اتتخابشون کرد خوب باشن چرا منو انتخاب نمیکنه هدایتم کنه من کافر نیستم قبلا نماز میخوندم با اعتقاد اما الان میخونم بخاطر عادت شایدم ترس قران میخوندم الان نمیتونم ولی همش میترسم ک خدا تلافی میکنه واس همینه هرروز بدبخت تر از دیروزم.من خیلی داغونم هرکی حرفامو ببینه فکر میکنه کافرم ولی نیستم نمیدونم شایدم هستم سردرگمم هیشکی کمکم نمیکنه فقط میخوام بمیرم مرگی ابدی،نابودی مطلق ،مرگی که بعدش دنیایی نباشه فقط میخوام تموم شم خیلی خستم نخواستین جواب ندین فقط میخواستم حرف بزنم منم میخوام مث اون اقا خدا متحولم کنه اینکه واسش سخت نیست منو خوب کنه مگه نمیگه از من بخوایین .خدا من ازت میخوام هدایتم کنی اراده قوی میخوام حال دلمو خوب کن از جهنمت میترسم از دنیات بیزارم چرا کمکم نمیکنی اصلا من کافر خب میخوام مسلمون شم .
یکشنبه 29 نوامبر 2015 در 4:54 ق.ظ
فرشته جان
این که از خدا بخوای تو رو یه بنده خوب و هدایت شده کنه درست مثل اینه که از استادت بخوای برگه سفیدت رو برات بنویسه تا ۲۰ بشی، یا شاید بدتر غلط هات رو برات لاک بگیره و درستش رو بنویسه، تازه بعدشم بشینه همون برگه ها رو تصحیح کنه!!!
تو خودت راجع به همچین استادی چی فکر میکنی؟؟ در مودبانه ترین حالتش به نظر من عاقل نیست!
اگه قرار بود هر استاد خودش درس بده، خودش امتحان بده و خودش تصحیح کنه و ما فقط نمره بگیریم، همه چیز پوچ و بی معنی میشد! چون همه نیومده سر کلاس نمره کامل رو میگرفتن و تلاش معنی نداشت، از ظلم به دانشجوهای خوب که بگذریم تنبل ترین دانشجو هم از یه نمره ۲۰ بدون تلاش لذت نمیبره! از این هم که بگذریم مطمئن باش اون موقع هم خیلی ها معترض میشن که یه دفعه مدرک رو بهمون بدید این کارها چیه؟ مدرک رو هم میدادن میگفتن یه دفعه کار بدید و الی ماشاالله…
ما نمیتونیم از خدا توقع داشته باشیم خودش مارو هدایت کنه، چون همه چیز میره زیر سوال…
تو باید بخوای و این خواستن باید برات به مرحله اضطرار برسه، وقتی به اضطرار برسی براش تلاش میکنی! به نظرت چرا وقتی تو یه کویر عطش بهمون فشار میاره بارها و بارها فریب سراب رو میخوریم ولی باز دنبالش میدوییم؟ “چون به اضطرار رسیدیم” وقتی به اضطرار برسی از آسمون سنگ هم بباره تو دنبال خواسته ت میدویی! و اون وقته که خدا کمکت میکنه! وقتی میفهمه تو واقعا میخوای…
با نشستن و گله و شکایت چیزی درست نمیشه باید بلند شد و تلاش کرد، هزار بار هم نشه، مطمئن باش بار هزار و یکم میشه
فقط صبور باش
گاهی ما وقتی جا میزنیم که یه قدم تا موفقیت فاصله داریم!
دوشنبه 30 نوامبر 2015 در 6:11 ب.ظ
راه قرب به خداوند و رسیدن به کمال از زبان عالم بزرگوار
شخصى از محضر ایشان پرسید: این جانب تصمیم دارم که به خداوند قرب پیدا کنم و سیر سلوک داشته باشم ، راه آن چیست ؟
ایشان مرقوم فرمودند: بسمه تعالى ، چنانچه طالب ، صادق باشد، (ترک معصیت ) کافى و وافى است براى تمام عمر، اگر چه هزار سال باشد.
در جاى دیگر نیز شخصى سؤ ال کرد: این جانب تصمیم دارم که قربِ الهى پیدا کنم ، لطفاً مرا راهنمایى فرمایید آیا این کار نیاز به استاد دارد؟
ایشان مرقوم فرمودند: ((بسمه تعالى ، استاد علم است ، و معلّم واسطه است ، عمل به معلومات بنمایید و معلومات را زیر پا نگذارید، کافى است ؛که: ((مَنْ عَمِلَ بما عَلِمَ، وَرَّثَهُ اللّهُ عِلْمَ ما لا یَعْلَم ))
هر کس به آنچه که مى داند عمل کند، خداوند آنچه را که نمى داند به او مى آموزد.
(وَالَّذینَ جاهَدُوا فینا، لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنا)
و کسانى که در راه خشنودى ما تلاش کنند، مسلّماً به راههاى خود رهنمون خواهیم شد.
اگر دیدید نشد، بدانید نکرده اید. و نیز ساعتى در شبانه روز مخصوص علوم دینیّه بنمایید.
باز سؤ ال شد آیا در سیر به سوى خداوند، باید استاد داشت ؟ و با فرض نبودن استاد چاره چیست ؟
مرحوم آیت الله بهجت فرمودند: بسمه تعالى ، استاد تو علم توست ، به آنچه مى دانى عمل کن ، آنچه را نمى دانى کفایت مى شود.
و در جواب شخص دیگر چقدر ساده فرمودند: “شما همان چیزی را که بلد هستی عمل کن، خدا مطلب بعدی را به شما یاد میدهد. مثل کسی که میخواهد از پله بالا برود، باید پلهپله بالا بروی. استاد، خود خداست و خدا شما را راهنمایی میکند”.
از ایشان درباره اُنس به خداوند سؤ ال شد که : خواهشمندم بفرمایید چطور مى توان بهتر به خداوند و ائمه اطهارعلیهم السّلام انس گرفت ؟
فرمودند: با طاعت خداى تعالى و رسول صلّى اللّه علیه و آله و ائمه علیه السّلام و ترک معصیت در اعتقاد و عمل
هیچ ذکری بالاتر و مهمتر از عزم پیوسته و همیشگی بر ترک گناه نیست ؛
یعنی تصمیم داشته باشید اگر خداوند صدسال هم به شما عمر داد ، حتی یک گناه نکنید ،
همچنان که اگر صد سال عمر کنید ، حاضر نخواهید شد یک بار تَهِ استکانی زهر بنوشید ؛
حقیقت و واقع گناه هم ، زهر و سَمّ است.
به آیت الله بهجت گفتند :
چه کار کنیم تا آدم بشویم ؟
فرمودند: نگویید چکار کنیم! بلکه بگویید چه کار نکنیم تا آدم بشویم …
جوان :حاج آقا یه سوال داشتم؟
آقای بهجت با خوشرویی فرمودند: بفرمایید
جوون. گفت: حاج آقا چیکارکنم که از عبادت لذت ببرم؟
آقا با همون لبخند زیباشون فرمودند: شما نمیخواد کاری بکنی که از عبادت لذت ببری!
شما لذت های دیگه رو ترک کن
لذت عبادت خودش میاد سراغت.
شخصی از آیت الله بهجت ره پرسید: چرا ما گناه می کنیم؟ می خواهم بدانم با اینکه ما مسلمان هستیم علت ارتکاب ما به گناهان چیست؟
ایشان در جواب فرمودند:« کسی که بداند در مرأی[= معرض دید] و مسمع[= معرض شنیدن] خدا است، نمی تواند گناه کند. تمام انحرافات ما از این است که خدا را ناظر و شاهد نمی بینیم.
برای حال پیدا کردن در نماز :
الف) در خارج از نماز گناه نکنیم
ب) در هنگام نماز حصاری دور خود بکشیم تا غیر خدا داخل نشود.
ج) باید علم و عملمان از هم جلو نرود
در این عصر حاضر، راه ارتباط با امام عصر(عج)، عمل کردن به دفتر امام زمان-عج- است! اینکه به خواسته هایشان عمل کنیم، از دعا کردن برایشان مهم تر است!
وظیفه داریم که در تعلیم، تعلم، تلاوت و عمل به قرآن کوشش کنیم. ولی ما شبهای احیاء قرآن بر سر می گذاریم و در عمل، آیه های حجاب، غیبت،کذب و آیات«ویل للمطففین»، وای بر کم فروشان و نیز «فلا تقل لهما اُف»، پس به پدر و مادر اف نگو و همچنین« و لا تمش فی الارض مرحا»، و با ناز و تکبر در روی زمین راه مرو” را زیر پا میگذاریم و پامال می کنیم.
تقوای در رفتار و گفتار، تقوای در خانواده و جامعه، تقوای علمی و عملی، اخلاقی و معنوی حد و مرز ندارد و رعایت تقوا و ترک گناه در هیچ مرحلهای از انسان ساقط نیست بلکه برای هر کسی در شان و مرتبه خودش لازم است و چنین است که آیت الله بهجت میفرمایند: “ترک معصیت در اعتقادات و اعمال و نماز اول وقت کافی و وافی است برای وصول به مقامات عالیه اگر چه هزار سال باشد.”
از ما، عمل چندانی نخواسته اند!
مهم تر از عمل کردن، “عمل نکردن” است!
تقوا یعنی “عمل گناه را مرتکب نشدن!
همه میپرسند چه کار کنیم؟
من میگویم: بگویید چه کار نکنیم؟
و پاسخ اینست گناه نکنید، شاه کلید اصلی رابطه با خدا ” گناه نکردن ” است
مرحوم آیت الله بهجت(ره)
دوشنبه 2 آوریل 2018 در 2:43 ب.ظ
بسم الله الرحمن الرحیم
فرمایشات جالبی بود
هر انسانی ردی از خداست
همه ی ما از یک درخت از یک روح جدا شدیم
عصاره ی درونی همه ی ما یکی است و الهی است
همه ی ما به کارهای نیک علاقمندیم مگر در اثر حجاب ها و تربیت ها و محیط های غلط از این علاقه مندی و اصل جویی دور شویم
وگرنه هر انسانی خوبی ها را دوست دارد چون از خوبی ها جدا شده
دوست داشتن خوبی ها ما را به طرف منشا خوبی ها میکشد
مشخص است منشا خوبی ها الله است
محبوب و معبود و معشوق من
این دوست داشتن ناگاه متوجه حضرت دوست میشود شیفته تر و عبد تر میشوید
ما عابدیم
عابد معبودی که میشناسیمش
و از منظر دیگر عذاب الهی وجود دارد
چند نکته
۱.خداوند از روی حرص و جوش خوردن مارا عذاب نمیکند بلکه مشیت الهی این است عدل الهی این است که بعد از شب روز باشد بعد از خورشید مهتاب و در بین بندگان و اعمال هم مشیت این است که آخره کاره دروغ رسوایی و عذاب باشد این فرمول است خداوند با این فرمول دست به خلقت زده یعنی چون خودش صادق است اگر از شاخه اصلی جدا شدیم به بیراهه میرویم جدا شدن از منشا خوبی ها منشا آرامش ها و منشا بخشش ها فقط به یک جا میرسد به عذاب ساده است خیلی ساده است دو نیمه داریم نیمه ی احسان و رحمت نیمه ی عذاب شما ایمانی به رحمت و بخشش و آرامش ندارید پس یقینا در عذاب خواهید افتاد و چرا خداوند فاعل این کار است و میفرماید عذاب میکنیم در حالیکه این خوده بنده است که علیرقم این همه تذکر باز هم ز نیمه ی رحمت جدا شده و به بادی عذاب رفته است مسبب خوده انسان است و بس
اما علت فاعل بودن خداوند این است که تمام هستی هر موجودی هر قانونی همه مشیت و فرمولاسیون الهی است
خدا این فرمول ها را ریخته بعد هم تذکر داده شکر بگذارید و ایمان بیاورید وگرنه عذابتان میکنیم یعنی در نیمه ی دوم میافتید در نیمه ی عذاب