یا خدایی وجود ندارد و یا اگر هست، کر است!
اعتقادات خاص مذهبی من, دین من، اسلام, نکاتی برای بچه حزب اللهیها, نکته دیدگاهتان را بیان کنیدعجیبترین چیزی که تا به حال از برخی افراد، از برادر خودم گرفته و دوستانم تا برخی شاگردانم، شنیدهام اظهار نظر در مورد بندگی خود و رفتار خداست. این اظهار نظرها معمولاً در زمانی است که افراد در فشار مالی یا روحی شدید قرار میگیرند.
به طور مثال بعد از اینکه چند بار از خدایش میخواهد که روزیاش را بسط دهد یا یک کار برایش پیدا کند یا کارهایش را ساده کند و به نتیجه نمیرسد، فکر میکند خدا حرفش را نمیشنود یا با او قهر کرده.
مثلاً یکی میگفت: خدایا! من که مسلمانم، من که مؤمنم، من دیگر چرا؟ من چرا باید اینقدر سختی بکشم؟
یا عجیبترین چیزی که شنیدم این بود که یکی گفت: من دیگر به این نتیجه رسیدهام که یا خدایی وجود ندارد و یا اگر هست، کر است!! (نعوذ بالله)
این نوع تفکرات باید خیلی سریع اصلاح شود. باور کردنش سخت است، اما اگر همین روال پیش برود ممکن است شخص به خاطر این تصورات اشتباه، از راه راست نومید شود و حتی به سیاهچال گمراهی بیافتد. مثلاً تصور کند که چون خدا جوابش را نمیدهد، پس لابد دوستش ندارد و کمکم او هم با خدا قهر کند و …
یکی از دوستان را که وضعیتی بحرانی در این زمینه داشت ، مدتی پیش دیدم. در حالی که چند وقتی بود که بچه مثبت و مسجدی و نماز اول وقت خوان شده بود، اما بعد از مدتی که فشارهای روحی و مالی به او وارد شد، آنروز که دیدمش متوجه شدم، برگشته به همان حالت قبل!! و شدیداً به نظر میرسید که امیدی به خدا ندارد.
در این زمینه بد نیست نکاتی را مرور کنیم:
– اولاً تعجب من این است که این افراد، چطور مطمئن هستند که مسلمان و مؤمن هستند؟ اکثر اوقات ما فکر میکنیم مسلمان و مؤمن بودن به همین راحتیهاست! اگر احوالات بزرگان را بخوانیم، میبینیم که در کوچکترین مسائل آنقدر حساس بودند که ما گاهی آنها را دیوانه تصور میکنیم! مثلاً میخوانیم که یکی از کوه برگشت و متوجه شد که یک مورچه روی لباسش است. فهمید که آن مورچه برای آن کوه است. مسیر را برگشت و گفت من باید این مورچه را به جای اولش برگردانم!! یا مثلاْ یکی از بزرگان یک روز سیبی را که از نهر آب میآمد، برداشت و بخشی از آن را خورد. ناگهان به خود آمد و از خود پرسید چه میدانی که صاحب این سیب راضی بود یا خیر؟ بلند شد و نهر را پی گرفت تا به صاحب باغ سیب رسید و حلالیت طلبید و حتی حاضر شد با دختر کر و کور و لال آن مرد ازدواج کند که آن مرد راضی شود!! (بگذریم که بعداً معلوم شد که کر و کور و لال یعنی دختری که صدای نامحرم نشنیده بود و نامحرم را ندیده بود و با نامحرم سخن نگفته بود)
این نوع افراد با این روحیات باز هم خودشان را مؤمن نمیدانستند و زار زار گریه میکردند که خدا از سر تقصیراتشان بگذرد. دیگر ما از امام علی (علیه السلام) که بالاتر نیستیم، هان؟ دعای کمیل امام چقدر سرشار از طلب بخشش است؟ ما چطور با این گناهان آشکار، خود را مسلمان و مؤمن میدانیم؟ من خودم که یک روزم را بررسی میکنم میبینم خدا خیلی صبر داشته که بر من عذاب نازل نکرده!! ما فقط نحوهی صحبتمان با پدر و مادر را با آنچه اسلام میگوید مقایسه کنیم، کافیست!! غیبتها، دروغها، نگاههایمان به نامحرم، همه و همه خلاف قرآن و اسلام و ایمان است، حالا ما چقدر مسائل را ساده انگاشتهایم که فکر میکنیم حالا دیگر شدهایم بهشتی و خدا باید بخواهد یا نخواهد به حرف ما گوش کند!!
– ثانیاً برفرض هم که ما یک مسلمان بهشتی و حتی بسیار پاک باشیم. حالا مگر هر کس اینطور بود، خدا باید هر چه او میخواهد را برآورده کند؟
– ثالثاً بر فرض هم که بله، ما مسلمان بهشتیایم و خدا باید هوای مسلمان بهشتی را داشته باشد! حالا از کجا معلوم که آنچه میخواهیم، به صلاح ما باشد؟ مگر ما چیزی از این مسائل میفهمیم؟ از کجا معلوم که اگر زندگی من غرق در پول شود، من همینطور سالم باقی بمانم؟ (قسم میخورم که من وقتی وضعم بدتر از حالت فعلی بود، خیلی بیشتر دست خیر داشتم!!)
– رابعاً این آیه را با هم بخوانیم:
یَمُنُّونَ عَلَیْکَ أَنْ أَسْلَمُوا ۖ قُل لَّا تَمُنُّوا عَلَیَّ إِسْلَامَکُم ۖ بَلِ اللَّهُ یَمُنُّ عَلَیْکُمْ أَنْ هَدَاکُمْ لِلْإِیمَانِ إِن کُنتُمْ صَادِقِینَ [حجرات – ۱۷]
[ای پیامبر!] اسلام آوردنشان را بر تو منت میگذارند! بگو اسلام آوردنتان را بر من منت مگذارید! بلکه این خداست که بر شما به خاطر هدایتتان به سمت ایمان منت میگذارد! اگر واقعبین و راستگو باشید.
عجیب است که ما به جای صرف تمام وقتمان برای تشکر از خدا به خاطر هدایت کردنمان، گلایه هم میکنیم و حتی بر خدا منت هم میگذاریم!! به پیامبر گفتند: شما که اهل بهشت هستید و بهشت برای شما تضمین شده، شما دیگر چرا عبادت و گریه و زاری میکنید؟ فرمود: برای این نعمت بزرگ، شکرگزار نباشم؟
نقل به مضمون: به حضرت نوح گفتند: زمانی میرسد که مردم ۵۰ سال بیشتر عمر نمیکنند! گفت: اگر من آن زمان میبودم از ابتدا تا انتهای عمر، سر بر خاک مینهادم و استغفار میکردم.
– خامساً به نظر میرسد این نوع سختیها جنبه آزمایش دارد و انسان طبق آنچه خداوند گفته است، عجول است و خیلی زود ناامید میشود و از طرفی یک روز که نعمتها فراوان میشود، فکر میکند خدا دوباره به او رو کرده!! یعنی ما خدا را به آسانیها و وفور نعمت میشناسیم! همانطور که خود خدا فرموده است:
فَأَمَّا الْإِنسَانُ إِذَا مَا ابْتَلَاهُ رَبُّهُ فَأَکْرَمَهُ وَنَعَّمَهُ فَیَقُولُ رَبِّی أَکْرَمَنِ [فجر:١۵]
وَأَمَّا إِذَا مَا ابْتَلَاهُ فَقَدَرَ عَلَیْهِ رِزْقَهُ فَیَقُولُ رَبِّی أَهَانَنِ [فجر:١۶]
و اما انسان، زمانی که او را آزمایش میکنیم و کرامت میبخشیم و او را نعمت میدهیم، [خوشحال میشود و] میگوید: پروردگارم مرا گرامی داشته.
و اما زمانی که او را آزمایش میکنیم و روزیاش را تنگ میکنیم، [نا امید میشود و] میگوید: پروردگارم مرا خوار و زبون کرده!
– وقتی از آن دوست شنیدم که گفت: من به این نتیجه رسیدهام که یا خدایی وجود ندارد و یا اگر هست، کر است، به او گفتم: اگر من جای تو بودم، به این نتیجه میرسیدم که یا خدایی وجود ندارد و یا چیزی که من میپرستم، خدا نیست!!
چهارشنبه 23 فوریه 2011 در 2:10 ق.ظ
سلام آقای نیرومند
از کی بود که میخواستم مطالبتون رو بخونم ولی وقت نمیکردم
اما امروز نشستم اکثرشو خوندم؛ واقعاً دیدگاههاتون حرف نداره خیلی استفاده کردم
چهارشنبه 23 فوریه 2011 در 6:12 ق.ظ
سلام
واقعیت همینه وباید بگم قشنگ نیست اینکه از خدا در قبال کاری که انجام میدیم در حالی که وظیفه ی ماست وگاهی اصلا درست و حسابی هم انجام نمیشه توقع جبران داریم!!!به نظر من مشکلاته که آدمارو محک میزنه ومومن واقعی رو مشخص میکنه بدون مشکلو سختی کیه که ازوضعیتش گله مند باشه ؟!بدون مشکلو سختی حتی به ندرت آدما از مسیر اصلی ودرستشون منحرف میشن!گاهی شرایطی فراهم میشه که فکر میکنیم آخر خطه اون موقع اگه بتونیم شکر کنیمو شاکی نباشیم بندگی کردیم.
خنده دار نیست ؟!اینکه رسیدن به آرزوهامون میشه معیاری برای سنجش علاقه وتوجه خدا به ما؟؟!!!!
“خیال میکنیم تنها زمانی که به خواسته ی خود رسیده ایم او مارا دیده وحس کرده است!
اما…
گاهی بی پاسخ گذاشتن برخی خواسته ها ی ما نشانگر لطف بی اندازه ی او به ماست”
در همه ی شرایط بهش اعتماد کنیم 🙂
یا خدایی وجود ندارد و یا چیزی که من میپرستم، خدا نیست!! واقعا قشنگه
در اخر :
آیا مردم گمان میکنند همین اندازه که اظهار ایمان کنند به حال خود رها می شوند و امتحان نخواهند شد؟ (سوره مبارکه عنکبوت/ آیه۲ ).
پنجشنبه 24 فوریه 2011 در 1:10 ق.ظ
سلام
من فکر میکنم باید به مشکلات زندگی مثل یه مبارزه نگاه کنیم تنها عوض شدن دیده که میتونه بهمون کمک کنه باید به مشکلات از بالا به پایین نگاه کنیم و بدونیم خدا به هر حال ما رو دوست داره و هواسش به ماست حتی موقعی که فکر میکنیم ما را از یاد برده و به قول دوستمون کر شده نهایت لطف و به ما داشته از کجا میدونه که شرایط بدتری در انتظارش نبوده و با نظارت اون بوده که نابود نشده
باید به خدا توکل کنیم و بدونیم که اگر کسی قادره بهمون کمک کنه فقط خودشه و آدمای روی زمین نوعی وسیله هستند آن هم از جانب خدا
از خدا بخواهیم قدرت درک بهمون بده تا دلیل حکمت هاشو بدونیم و صبری که تحمل مشکلاتو برامون آسون کنه و امیدی که درد و قابل تحمل کنه همین!!
پنجشنبه 24 فوریه 2011 در 5:41 ب.ظ
سلام
از مشکلات زندگی گلایه نکن چون خدا همیشه سخت ترین نقش و به بهترین بازیگر میده
بیاین بیاین گوشهامونو تیز کنیم بیاین خوب گوش بدیم لازمه بدونیم این گوش ماست که گه گاهی ایراد پیدا میکنه فرصت ها گاهی با صدای اهسته در می زنند
با به وجود آمدن یه مشکل نسبتا بزرگ(به عقیده ما)روحیه خودمونو نبازیم و به جای نفرین بر تاریکی شمعی روشن کنیم
هر مخلوقی از خالق خودش اطاعت میکنه هر اختراعی اون چیزی که مخترع میخواد انجام میده یادمون باشه ما مخلوق خداییم و باید بدون چون و چرا حکمت هاشو بپذیریم و اطاعتش کنیم در این صورت به خودمون لطف کردیم نه به هیچ کس دیگه
انسان تنها موجودی است که میداند یک روزی از دنیا خواهد رفت و با این وجود خیلی ساده از کنار باید ها و نباید های زندگی رد میشه و با کمال نا امیدی بر سرش میکوبد و وضعیت بد حاضرش را از بخت بدش می داند و دنبال مقصر میگردد در آخرم خدا رو متهم میکنه و این یعنی یک قدم به سمت تباهی و ناامیدی و زندگی بدون امید هم مردن پیش از وقت مقرر است
ای کاش عظمت در نگاهمان باشد نه درآن چیزی که می نگریم وسعت هر انسان به اندازه فکر اوست
یکشنبه 27 فوریه 2011 در 6:22 ق.ظ
خدا گفته ادعونی استجب لکم
پاسخ خیلی ها اینه که ما دعا میکنیم پس چرا مستجاب نمیشه
من به اونا میگم:
۱-با این که خدا را شناختید،وظیفه ی بندگی را بجا نیاوردید.
۲-قرآن خواندید و به آن عمل نکردید.
۳-ادّعای دوستی پیامبر کردید و با فرزندانش دشمنی ورزیدید.
۴-ادّعای دشمنی با شیطان کردید و از او پیروی نمودید!
۵-گفتید بهشت را دوست داریم،ولی کاری نکردید که بهشتی تان کند!
۶-گفتید از دوزخ می هراسیم،ولی خود را در آن افکندید!
۷-به جستجوی عیوب دیگران پرداختید و از عیوب خود غافل ماندید.
۸-لاف زدید دنیا را دوست نداریم،امّا به جمع مال دنیا سرگرم شدید.
۹-به مرگ اقرار کردید،امّا آماده ی آن نشدید.
۱۰-مردگانتان را به خاک سپردید ولی عبرت نگرفتید.
.
.
.
.
پنجشنبه 1 آگوست 2013 در 5:16 ق.ظ
سلام
میشه یه لطفی کنید با این شرو ورا گوش ملت رو پرنکنید .این استدلال ها رو یه مشت امامه پیچ واسه ما صادر کردن که خودشون به بخور بخورشون برسن…..خدا عادله خدا بخشنده اس فیاض مطلقه ?!?!کو هان به من بگید کوش اون خدایی که از رگ گردن بهمون نزدیک تره ?!کجاست اون اجابتش?!مگه خودش تو قرانش اجابتو قبل دعا نیاورده?!پس جواب دعاهای من کو?!من یه دختر۲۰ساله ام توی این ۲۰سال با مشکلاتی دست و پنجه نرم کردم که باعث شده ۲برابر سنم تجربه پیدا کنم.بلا نازل کرد بعدش آرامش داد بلا نازل کرد بعدش آرامش داد اما اثر هیچکدوم از اون بلاها هنوز از زندگیم پاک نشده…..به عینه دیدم که میگم کسی که نه خدا رو قبول داره نه عبادت میکنه نه اینکه ادم مقیدی به تمام خواسته هاش میرسه فقط کافیه اراده کنه ….کم کم دارم به نظریات انیشتین اعتقاد پیدا میکنم اون ایمان نداشت خودشم به صراحت میگفت اما همیشه ادم موفقی بوده چرا چون طبق گفته خودش هر چیزی از یه قانونی پیروی میکنه با نشستن و خدا خدا کردن نه به مقصد میرسی نه خدا از اون بالا میگه اوه نگاه کنین این بنده خوبه منه…..من شاکیم اره شاکی, ۲۰سال بندگی کسی و کردم که پشیزیم واسم ارزش قائل نشد ….درضمن خواسته های من هیچکدوم دنیایی ومادی نبودن .ازش چیزی خواستم که منو بهش نزدیکتر میکرد اما اون حتی نگاهمم نکرد.خدای من کر نیست میشنوه میبینه اما الطفاتی به ما بدبخت بیچاره ها نداره گاهی وقتا حس میکنم از اون بالا به ریشم میخنده و میگه اینو باش چه خوش خیاله….میدونم نماز دست وپاشکسته من روزه ی پر از تزویر و ریام به درده خدام نمیخوره و اصلا نیازی بهش نداره اما قد گریه های شبونه ام قد راز و نیازای شب قدرم قد دلی که به خاطرش شکست یعنی پیشش ارزش ندارم که راهمو هموار کنه راهی که فقط واسه رسیدن به خودشه….?!!!!ترو به همون خدا شعار ندید…..
جمعه 2 آگوست 2013 در 7:00 ق.ظ
سلام؛
داستانی هست که شخصی از پیامبر میپرسه من زانو بند شترم رو ببندم یا به خدا توکل کنم که شتر فرار نکنه؟ پیامبر هم میگه هم زانو بند رو ببند هم توکل کن؛
شما نشنیدین که میگن از تو حرکت از خدا برکت؟ شما خودتون باید یک حرکتی داشته باشین تا خدا هم به شما کمک کنه! میگن یه نفر ۴۰ شب میره حرم امام رضا میگه یا امام رضا یه کاری کن من توی قرعه کشی بانک برنده شم شب چهلم امام رضا میاد توی خوابش میگه بابا تو اول باید یه حساب داشته باشی تا من آرزوتو برآورده کنم!
بعدشم این کاری که الان اکثر آدمای به اصطلاح متمدن و فرحیخته انجام میدن نمونه بارز همون اسلام ستیزیه که در آمریکا انجام میشه! اگه یک مسیحی قتل انجام داد فقط اون بَده ولی اگه یک مسلمون قتل انجام داد همه ی یک میلیارد مسلمون جهان تروریستن؟!؟
حالا توی ایران شده اگه یه کت و شلواری پول مردمو بالا بکشه فقط اون بَده ولی اگه یه روحانی این کارو انجام بده تمام جامعه روحانیت پول مردمو بالا کشیدن عایا؟!
سهشنبه 13 آگوست 2013 در 10:57 ق.ظ
جناب ye ** khoda شاید توهم خودت بوده که اون چیز به خدا نزدیکت می کرده… کسی هم نگفته بنشین خدا خدا کن… حرکت و تلاش کن… بعد از طرفی تو خودت تلاش کردی؟ از گفته ات برمیاد فقط مناجات! کردی… ضمناً اینشتین یهودی بود، مطالعه کن عزیز. اینم اگه بفهمی مربوطه بهت:
امام سجّاد علیه السلام : إنَّ عَمَّتی زَینَبَ مَعَ تِلکَ المَصائبَ و المِحَنِ النّازِلَهِ بِها فی طَرِیقِنا إلَى الشّامِ ما تَرَکَتْ [تَهَجُّدَها] لِلَیلَهٍ
امام سجّاد علیه السلام فرمود : :عمّه ام ، زینب ، با وجود همه مصیبت ها و رنج هایى که در مسیرمان به سوى شام به او روى آورد ، حتّى یک شب اقامه نماز شب را فرو نگذاشت .
پنجشنبه 16 ژانویه 2014 در 5:43 ق.ظ
سلام میکنم به همه منم میخوام بگم خدایی وجود نداره یا اگر هم وجود داره فقط واسه اونایی که ماشین آنچنانی دارن و خونشون تو بهترین منطقه هستش خدا فقط مال اوناس با اینکه نه خدا رو قبول دارن نه ارزشی براش قائلن برا اونایی که مال مردم میخورن برا اونایی که هزارجور کثافت کاری میکنن خدا مال ما نیس یه چیزی که ازش میخوایی هزار تا امتحان میگره آخرشم نمیده خدا عادل نیس اگه بود همه آدم های دنیارو تو شرایط یکسان امتحان میکرد نه اینکه به یکی مازراتی بده به یکی نون شبم نده آره خدا قادرم نیس چون اگه بود هرچی میخواستی بهت میداد چون نمیتونه اسم حکمت و قسمت این جور چیزارو میاره چون تواناییش نداره میخواد خودش توجیح کنه آره اینو داره کسی میگه که از ۵ سالگی نماز خونده منتی سرش نیس من واسه خودم اینکارو کردم به خودش قسم تا حالا دوس دختری نداشتم تا حالا هیچ کثافت کاری نکردم ولی زورم میبره چون ۱۸ سال از عمرم تلف کردم ۱۸ سال کورکورکی فقط گفتم خدا اما بازم دم خودم گرم که تو سن خوبی فهمیدم حداقل میتونم جوونی کنم مثل همه حالا شما بگید از خدا چی دیدید اگه اون چیزی رو که اون خدایی که شما ازش حرف میزنید میگید قادر و رحمان از اینجور حرفا بهم داد میام میگم خدایی وجود داره در صورتیکه حاضرم بزنم روی قرآن که بهم نمیده ولی این رسم خدا بودن نیست
پنجشنبه 16 ژانویه 2014 در 4:32 ب.ظ
بازم حرفای تکراری و مغرضانه! آخه مرد حسابی چرا حرف الکی میزنی!؟ شما اگه به قول خودت این ۱۸ سال با خدا بودیو دنبال کار های مذهبیو اینا، اصلا تا حالا یه ذره درمورد دین اسلام تحقیق کردی که این حرفارو میزنی!؟
برو آقا من خودم شخصا نصف آفریقا رو سیاه کردم اون زغالو بنداز زمین!
دوشنبه 20 ژانویه 2014 در 5:02 ب.ظ
آقای کیوورتی شرط میبندم اصلا نفهمیدی من چی گفتم من دارم درباره خدا میگم اونوقت تو داری حرف از اسلام میزنی من گفتم با خدا بودم نگفتم سیاه بازی میکردم مثل بعضیا که زیر چادر هزارتا کثافت کاری میکنن عیب امثال شما اینه که فقط فک میکنید آدمای امثال خودتون توی شاه راه بهشت قدم میزنن و بقیه همه تو راه جهنمن در ضمن اون ذغالی که ازش حرف میزنی دست هر کسی نیست دست یه مشت آدمه که فقط جانماز آب میکشن
جمعه 21 فوریه 2014 در 5:38 ق.ظ
خدا را گفتم
بیا جهان را قسمت کنیم :
آسمان برای من ابرهایش برای تو
دریا برای من موج هایش برای تو
ماه برای من خورشید برای تو
خدا خندید و گفت :
تو بندگی کن و انسان باش همه دنیا برای تو …..
من هم برای تو
دوشنبه 17 مارس 2014 در 12:21 ب.ظ
سلام من یه ۱ ماهی هست به وجودش شک کردم ، ولی میترسم نمیدونم چرا
چهارشنبه 5 نوامبر 2014 در 3:55 ق.ظ
میدونین گاهی ک تو زندگی به یک تنگنا میرسیم و خدا رو صدا میکنیم و به نظر خودمون جوابی نمیگیریم توهم ورمون میداره ک خدایی نیس! اما استدلال من اینه بهتره فکر کنم خدایی هست چون در صورت نبودنش چیزی از دست ندادم; اما امان از روزی که فک کنم خدایی نیست اما در حقیقت خدایی وجود داشته باشه در اون صورت تا ابد حسرت داشتنش رو خواهم خورد
جمعه 7 نوامبر 2014 در 9:04 ب.ظ
خدا …..
اصلاواقعا میشه درموردش چی گفت?
انقققققدربزرگوتوانمدهستش که حتی ادم روش نمیشه ازش گله کنه!!! همین که بااین همه گناهامون بازم صبوری میکنه وحاجتامونوبه جونودل قبول میکنه یعنی خدا،خداست!!!!
هروقت توی هرجااززندگیتون ناامیدشدیدفقط یک جمله میتونه نجاتتون بده
”’ صدای خنده خدارامیشنوی ؟
به آنچه که تومحااال میپنداری میخندد!
این جمله توبدترین شرایط زندگیم قسم میخورم منونجات داد
امتحانش کنید…
سهشنبه 27 ژانویه 2015 در 1:04 ب.ظ
سلام
دوستان نظر تک تک شمارو خوندم.به نظراتتون احترام میذارم و سعی کردم همه رو درک کنم.باید همدیگه رو درک کنیم.باید قبول کنیم که کسی که به مرحله ی چنین جسارتی رسیده که میگه خدا نیست و کو خدا؟ درد داره.باید با او صحبت کرد، میدونم که کسی که سالها عبادت و پرهیزگاری میکنه دوست نداره یکباره بزنه زیر تمام اعتقادات خودش پس حتما باید به حرفها و دردودل های او گوش داد و احترام گذاشت.
نمیدونم چی بگم….چون وقتی آدم حال خوبی داره از خدای خودش راضیه و دوست داره برای همه خدا و وجودشو اثبات کنه و و قتی هم به تنگنا میرسه بی حوصله خسته میشه و میرسه به جایی که با خدا میخواد قهر کنه.من در مورد نظرات هیچکدوم از شماها قضاوت نمیکنم و فقط نظر خودمو میگم.
به نظرم خدا وجود داره.نمیشه وجود نداشته باشه.او هست.اما ماییم که صبر نداریم.
ادعا میکنیم که مثلا فلان چیز رو میخواستم که منو به خودش نزدیکتر کنه اما نداد! خب اگه نداده بهش نزدیکتر نشو چرا میخوای دور شی؟مطمئنی راست میگی و بخاطر خودت نبوده؟
نه.منم مثل شما روزای سختی دارم و خیلی هم سخت.خیلی وقتم هست که بقول شما خدا اصلا انگار صدامو نمیشنوه.اما چی بگم؟بگم خدایی نیست؟اگه دعای منو مستجاب کنه و هر وقت من طلبی دارم برم طرفش و او هم اجابتم کنه و منم دوباره عباذتش کنم و دم از خداپرستی بزنم؟خب معلومه که کسی از چنین خدایی بدش نمیاد!!!عزیزان منم مثل شما این روزا دلم سخت تنگه.
دوست دارم بگم بیایید بخاطر اعصاب داغونمون زیر اعتقاداتمون نزنیم.یکیمون میگیم بیست سالمه یکی میگه ۲۲ سالمه یکی میگه ۲۵ سالمه منم با اجازتون ۲۶سالمه و معلومه که همه جوونیم.هیچکدوم پیر نشدیم که بخوایم ادعا کنیم که عمرمون رو در راه خدا گذاشتیم و ضرر کردیم…پس بیایید بیشتر صبر کنیم.بیایید با دل داغون استغفار کنیم و التماس کنیم و بگیم که خدایا به وجودت محتاجیم…نمیدونم…
اما نظر نهایی من همینه که خدا هستش.نزدیکم هست.همینجاست.دقیقا همینجا.اما بیاید صبر کنیم.بیاید دعا کنیم و بگیم که خدایا دست همه ی مارو قبل از آنکه به تنگنایی برسیم که بخوایم به وجود مبارک تو شک کنیم بگیر و حاجت روامون کن….آمین یا رب العالمین….آمین….
سهشنبه 30 ژوئن 2015 در 6:51 ب.ظ
اگر تلاش کنی ب هدفت میرسی واگرم نکنی نمیرسی !!!!پس نقش خدا چیه؟!
مگ کسایی ک کافرن ب موفقیت های بزرگی نرسیدند؟!
اگر میشد ب سوال من هم پاسخ دهید باتشگر
یکشنبه 19 جولای 2015 در 4:32 ق.ظ
بابا حوصله دارید عوض این افکار و حرف ها دانشتون را بالا ببرید تا درد یک انسانیکه از مریضی سختی رنج میبره را تسکین دهید
شنبه 1 آگوست 2015 در 12:43 ب.ظ
من تمام زندگی ام مدیون این متنی که نوشتید هستم
بعد از خواندن این دیدگاه شما مسیر زندگی ام کاملا متحول شد
احساس می کنم دوباره متولد شده ام
امیدوارم و به عنوان یک جوان توبه کرده از خدا می خواهم شمار انسان های آگاه و متدینی مانند شما در این دوره زمونه زیاد بشه
شنبه 1 آگوست 2015 در 1:23 ب.ظ
جناب مشکل شما تنها این است که
۱- صبور نیستی .کمی صبر کن
همه در کودکی و جوانی به ناز و نعمت نمی رسند.
۲- چون تو همواره به نداشته هایت می اندیشی توجه داشته هایت نداری
بدون که الان زمانی که داری از موقعیتت گله می کنی خیلی ها هستند که برای داشتن موقعیت تو شب و روز دعا می کنند
پدر وماری داری که حمایتت می کنند
لبانی که می توانی با آن لبخند بزنی
تن سالم داری که اگر نباشد حتی اگر در ثروت وشهرت و مقام باشی نمی توانی بهره ای ببری و…
پیشنهاد می کنم زندگی نامه گلن گانیگهام( یک با ایمان)و ادوارد مرداک ( یک نا امید ) را مقایسه کنی که بفهمی بی خدا و با خدا چه فرقی دارند
گلن گانیگهام:
مدرسهی کوچک روستایی بود که بهوسیلهی بخاری زغالی قدیمی، گرم میشد. پسرکی موظف بود هر روز زودتر از همه به مدرسه بیاید و بخاری را روشن کند تا قبل از ورود معلم و همکلاسیهایش، کلاس گرم شود. روزی، وقتی شاگردان وارد محوطهی مدرسه شدند، دیدند مدرسه در میان شعلههای آتش میسوزد. آنان بدن نیمه بیهوش همکلاسی خود را که دیگر رمقی در او باقی نمانده بود، پیدا کردند و بیدرنگ به بیمارستان رساندند.
پسرک با بدنی سوخته و نیمه جان روی تخت بیمارستان دراز کشیده بود ، که ناگهان شنید دکتر به مادرش میگفت: «هیچ امیدی به زنده ماندن پسرتان نیست، چون شعلههای آتش بهطور عمیق، بدنش را سوزانده و از بین برده است». اما پسرک به هیچوجه نمیخواست بمیرد. او با توکل به خدا و طلب یاری از او تصمیم گرفت تا تمام تلاش خود را برای زنده ماندن به کار بندد و زنده بماند و … چنین هم شد.
او در مقابل چشمان حیرت زدهی دکتر به راستی زنده ماند و نمرد. هنگامی که خطر مرگ از بالای سر او رد شد، پسرک دوباره شنید که دکتر به مادرش میگفت: «طفلکی به خاطر قابل استفاده نبودن پاهایش، مجبور است تا آخر عمر لنگلنگان راه برود».
پسرک بار دیگر تصمیم خود را گرفت. او به هیچوجه نخواهد لنگید. او راه خواهد رفت، اما متاسفانه هیچ تحرکی در پاهای او دیده نمیشد. بالاخره روزی فرا رسید که پسرک از بیمارستان مرخص شد. مادرش هر روز پاهای کوچک او را میمالید، اما هیچ احساس و حرکتی در آنها به چشم نمیخورد. با این حال، هیچ خللی در عزم و ارادهی پسرک وارد نشده بود و همچنان قاطعانه عقیده داشت که روزی قادر به راه رفتن خواهد بود.
زندگی
یک روز آفتابی، مادرش او را در صندلی چرخدار قرارداد و برای هواخوری به حیاط برد. آن روز، پسرک بر خلاف دفعههای قبل، در صندلی چرخدار نماند. او خود را از آن بیرون کشید و در حالی که پاهایش را میکشید، روی چمن شروع به خزیدن کرد. او خزید و خزید تا به نردههای چوبی سفیدی که دور تا دور حیاطشان کشیده شده بود، رسید.
با هر زحمتی که بود، خود را بالا کشید و از نردهها گرفت و در امتداد نردهها جلو رفت و در نهایت، راه افتاد. او این کار را هر روز انجام میداد، بهطوری که جای پای او در امتداد نردههای اطراف خانه دیده میشد. او چیزی جز بازگرداندن حیات به پاهای کوچکش نمیخواست.
سرانجام، با خواست خدا و عزم و ارادهی پولادینش، توانست روی پاهای خود بایستد و با کمی صبر و تحمل توانست گام بردارد و سپس راه برود و در نهایت، بدود. او دوباره به مدرسه رفت و فاصلهی بین خانه و مدرسه را به خاطر لذت، میدوید. او حتی در مدرسه یک تیم دو تشکیل داد.
سالها بعد، این پسرکی که هیچ امیدی به زنده ماندن و راه رفتنش نبود، یعنی دکتر «گلن گانینگهام» در باغ چهارگوش «مادیسون» موفق به شکستن رکورد دوی سرعت در مسافت یک مایلی شد!
ادوارد مرداک:
مورداک در یکی از خانوادههای ثروتمند انگلیسی متولد شده بود اما با تمام ثروتی که خانوادهاش داشت و در آینده به او به ارث میرسید وی هیچگاه احساس خوشبختی نکرد زیرا یک صورت اضافی و بسیار زشت و تورفته در پشتسر او وجود داشت.
البته صورت دوم مورداک نه میتوانست صحبت کند و نه چیزی بخورد اما در نهایت شگفتی میتوانست بخندد یا گریه کند و مثل یک صورتک همیشه به پشت سر او چسیبده بود و او را همه جا همراهی میکرد.
ادوارد که جوانی ۲۰ ساله بود، به هیچعنوان مانند همسنوسالهایش نمیتوانست خوش باشد و از زندگیاش لذت ببرد چرا که کمتر کسی حاضر به دوستی با مورداک بود و وی همیشه در تنهایی به سر میبرد. کودکان با دیدن او پا به فرار میگذاشتند و از نگاه مردم کوچه و خیابان معلوم بود که هیچکس تمایلی به صحبت با او ندارد. مورداک نه تنها روزها از دست سر خودش آرامش نداشت، بلکه شبها هم نمیتوانست سر راحت روی بالشت بگذارد. با رسیدن شب وقتی همه به خواب فرو میرفتند، همیشه از اتاق مورداک صدای نجواهی عجیبی به گوش میرسید، صداهایی که بیشتر شبیه زمزمه بود تا صحبت کردن. مورداک کاملاً در خواب بود و با نجواهایی که از پشتسرش میآمد از خواب میپرید، این صدای وحشتناک از دهان صورت دوم مورداک خارج میشد. هرشب، صورت دوم او شروع به گفتن جملات عجیب و غریب میکرد و مورداک به هیچعنوان نمیتوانست مانع این کار شود و هیچ کنترلی روی صورت خود نداشت.
مورداک ثروتمند بود و برای جدا کردن صورت دوم خود به هیچعنوان مشکل مالی نداشت از این رو تصمیم گرفت شر صورت مزاحم را از سر خودش کم کند چرا که معتقد بود صورتش جملات شیطانی به زبان میآورد. او نزد چندین پزشک رفت و برای آنها توضیح داد که چگونه این صورت زندگی آرام را از او گرفته و التماس کرد هرطور شده این صورت شیطانی را از او جدا کنند اما هیچ پزشکی راضی به انجام این کار نشد. تحمل چنین زندگیای برای مورداک بسیار سخت شده بود، او سعی میکرد با یاد گرفتن موسیقی فکرش را از صورت مزاحم منحرف کند اما مزاحمتهای صورتش آنقدر زیاد شده بود که دیگر نمیتوانست تحمل کند و برای همین در ۲۳ سالگی اقدام به خودکشی کرد.
اگه باور نداری در اینترنت در مورد این دو شخصیت واقعی جست وجو کن
چهارشنبه 5 آگوست 2015 در 3:29 ب.ظ
انسان به دنیا نیامده تا مدتی بخورد، بیاشامد و بخوابد و لذت جویی کند و آنگاه بمیرد. انسان آمده است تا با علم و عمل صالح و اخلاق نیک در راه کمال قدم دارد؛ تا به مقام قرب پروردگار جهان نائل آید و به سعادت ابدی برسد، انسان موجودی عاقل، بااراده و کمال گرا خلق شده است. انسان میتواند به جایی برسد که مسجود فرشتگان شود. از نگاه قرآنی این دنیا بازار است، کالا هم جان و عمر ماست که دو خریدار داره، یک خریدار شیطان است که بسیار ارزان و مفت میخرد جان و عمر ما را، در عوض به ما شهوت و خوشی های فانی میدهد. آن یکی خریدار خداست که در عوض عمر ۶۰،۷۰ ساله ی ما بهشت ابدی میدهد. کسانی که با خدا معامله میکنند بسیار سود میکنند و کسانی که با شیطان معامله میکنند بسیار زیان و خسران میکنند. ای انسان، بدان به کمتر از بهشت خودت رو بفروشی زیان کرده ای.قدر خودمونو بدونیم قیمتِ ما بهشتِ، فقط معامله با خدا کنیم.
در جواب دوستی که گفته چرا دعا اجابت نمیشه: خود نفسِ دعا و رابطه داشتن با خدا و حس حضور خداوند در همه جا و همه لحظات مهمه نه حاجات ما، نهایت حاجات ما همش مخلوق و دنیایی است، یا ازدواج یا بچه است یا مریضی و… غیر از اینه؟! به یقین چه اهمیتی داره حاجت ما برآورده بشه یا نه، اصلا فواید دعا باید مدنظر باشد نه استجابت دعا، دعا مثل قرآن، کارخانه انسان سازی است، دعا مغز همه عبادات است. قرآن کلام نازل و دعا کلام صاعد است. دعا به انسان روحیه اخلاص میدهد. بهترین چیز برای تهذیب نفس دعاست. اولین فایده دعا ذلت عبودیت و عزت ربوبیت را در دل انسان زنده میکند، این دو که ایجاد شد همه چیز ایجاد کرده است انسان. تمام عبادت برای این است که به مقام عبودیت برسیم. اهل بیت دارای مقام و مرتبه عبودیت و بندگی محض و اطاعت کامل هستند.
اگر هم حاجات ما برآورده نمیشه تقصیر ماست، باید علت رو در درون خودمان بگردیم. گناهان مانع اجابت دعا هستند. یکی دیگر از موانع استجابت دعا، عدم خضوع و خشوع انسان موقع دعاست (خضوع: ادب و خشوع: خوف). بنده باید با حال مضطر دعا کند.
باید صداقت در ایمان رو به خدا ثابت کرد، باید راضی به رضای خدا باشیم. انسان رو در رنج آفریدیم یعنی انسان با سختی ها میتونه رشد و تکامل که مأموریتشه پیدا کنه و بالا بره مثل دانه که روی زمین سخت سبز میشه و رشد میکنه نه توی آب که نرمِ و فرو میره. اگه با خدا و اهل بیت باشی توی حال های ناخوشی حالت خوب میشه و جهنم برات بهشت میشه و برعکس بدون خدا بهشت هم بری برات جهنم میشه.
و در جواب دوستی که گفته اینکه ما خودمون تلاش و کوشش کنیم به هدفمون میرسیم پس نقش خدا چیه: و لابد فکر میکنید روزی تون رو هم خودتون به دست میارید، باور ندارید که روزی تون تو دست خداست که در جاهای مختلف قرار داده و ما کاره ای نیستیم، آدمای کوته فکری که به دنیا مادی نگاه میکنند اینطوری فکر میکنند، اگه خدا بخواد روزی مونو به راحتی میبُره، تنها خدا روزی دهنده است… (البته که معنی روزی فراتر از غذای جسم است)
« هَل مِنْ خَالِقٍ غَیْراللَّهِ یَرْزُقُکُم مِّنَ السَّمَاء وَالْأَرْضِ(فاطر/۳)
آیا غیر از خدا آفریدگارى است که شما را از آسمان و زمین روزى دهد؟
آیا آنان هستندکه رحمت پروردگارت راتقسیم میکنند؟ما درزندگی دنیا معیشت آنان را میانشان تقسیم کرده ایم(زخرف/۳۲)
پ.ن: بعد از چند ساعت تفکر، این مطلب جمع آوری و نوشته شد.
جمعه 21 آگوست 2015 در 6:53 ق.ظ
دارم به این فکر میکنم که مگه من از خدا خواستم منو بیافرینه که حالا ازم انتظار تشکر و شکرگذاری داره؟؟
من هیچ چیز این دنیارو دوست ندارم و دارم به زور تحملش میکنم.اگه یخورده جرئتم بیشتر بود دیگه اونم تحمل نمیکردم.پس چرا باید به خاطر چیزایی که ازشون متنفرم و دارم به خاطرشون عذاب میکشم خدارو شکر کنم؟؟؟
اصلا اگه خدا منو نمی آفرید به هیچ کدوم از این نعمتهاشم که هی منتشو سرمون میذاره نیاز نداشتم.
آره خدا من از دستت شاکیم.خیلیم شاکی.حتی یه ذره هم به خاطر اینکه منو آفریدی ممنون نیستم.آخه من این دنیارو با هر چی که توشه دوست ندارم و اصلا دوست نداشتم جزئی از این دنیای کثیف باشم.
خدایی که میگن اینقدر خوبه چطور میتونه یه همچین دنیای کثیفی بیافرینه؟؟من از خدا به خاطر آفرینشم شاکیم.کاش جایی هم بود که به حساب خدا رسیدگی میکرد.
شنبه 29 آگوست 2015 در 11:04 ق.ظ
با سلام چرا انقدر به خدا کفر میورزید خدا وجود داره و اگه زمانی خواسته ی شمارا براورده نکنه یه چیزی مفید تر وبهتر بهتون هدیه میکنه عاشقتم خدا
یکشنبه 30 آگوست 2015 در 3:36 ق.ظ
خواستم نظرمو بگم دیدم فازتون کلا یه چیز دیگس.من که دیگه کم اوردم بابا
پنجشنبه 10 سپتامبر 2015 در 2:26 ق.ظ
درود…من خیلی آ دم خوبی بودم ولی خداخیلی اذیتم کرد،اینوگذاشتم به حساب امتحان شدنم ولی همچنان ادامه داشت کارای خدابامن….والان من خیلی بدشدم.خیلی…عذاب وجدان یه زمانی داشتم ولی الان هیچی ندارم غیربدی،هیچی..حال بهم زن شدم…چیکاکنم…
یکشنبه 13 سپتامبر 2015 در 1:25 ب.ظ
قبل از اینکه درمورد راه رفتن کسی قضاوت کنی اول با کفشهایش قدم بزن،بعضیا میگن باید صبر کرد،ولی تا کی؟بخدا بیر شدم اینقد خدا رو صدا زدم ولی … همه ی دعاها رو خوندم نماز هارو انجام دادم شبانه روز گریه کردم ب تک تک ایمه توسل کردم ولی نتیجش شد اونی ک نمیخوام برای هزارمین بار ب خدا گفتم چون حاجتمو نمیدی منم دیگه کاری ب کارت ندارم و نماز نمیخونم ولی بعد چند ساعت اروم شدم و دوباره نماز خوندم ،بعد از نماز سرمو رو سجده گذاشتموهای های گریه کردمو گفتم خدایا ن میتونم بی تو باشم ن میتونم حاجتمو نخوام ولی مطمءنم مثل ی میلیون بار قبلی جوابمو نمیده و جالب بدونید اگه دوباره جوابمو نده نابود میشم نابود…۱۸ سامله ولی اینقد فشار رومه ک دیگه بیر شدم جالبه بدونید ک هر کس منو میبینه میگه خوشا بحالت ک هیچ غمی نداری اخه من همیشه خندونمو هیچ کس درد منو نمیدونه و امیدوارم ک شما دوست عزیز بعد از دعا برای امام زمان برای حاجت من و همه گرفتارا دعا کنی، و چه زیبا گفت صادق هدایت؛گاهی انسان در جوانی میمرد ولی در بیری ب خاک سبرده میشود…
چهارشنبه 16 سپتامبر 2015 در 7:22 ق.ظ
همه نظرهایی که تا الآن داده شد رو خوندم. از چندین راهِ علمی میشه خدا رو اثبات کرد امّا قبلش باید دید که مخاطب در چه سطح فکری قرار داره و بعد، متناسب با اون سطح فکری، میشه بحث کرد. بهترین و والاترین نوع معرفت به خدا از راه کشف و شهود غیبیه است امّا این راه مالِ ماها نیست. ادراکش هم کار ما نیست! یه راه خیلی خوب دیگه هم هست امّا باید متخصصش رو پیدا کنید و این راه رو اون استاد یا متخصص میتونه بهتون نشون بده و اون هم بحث وحدت وجود است البته نه وحدت وجودی که بعضی ها اصرار دارند بگن بیخوده و کفریاته و غیر علمی و غیر شرعیه! وحدت وجود، سطوح متعددی داره امّا اگر فقط همون سطحِ ابتداییِ فلسفی این بحث رو بتونیم مطالعه کنیم و بفهمیم اونوقت دیگه هیچکس جرأت هم نمیکنه که بگه خدا نیست یا من بهش شک دارم! پس یه راه دیگه هم مشخص شد. فلسفه، راه خوبیه البته باید استاد ماهری داشته باشید.
چهارشنبه 16 سپتامبر 2015 در 7:37 ق.ظ
ضمناً اینم بگم که کلّاً بحث از وجود و هستی و موجود و امثال ذلک، کار علمِ فلسفه و فیلسوفه کما اینکه امثال امام خمینی رضوان الله تعالی علیه هم همیشه موضوع فلسفه رو اینگونه معرفی می فرمایند: الموجود بما هو موجود.
پس اگر عزیزانی هستند که در بحث وجودِ خدا و امثالِ این بحث ها که همه در حیطه (( معقول)) قرار میگیره، سؤال، شبهه و یا شک دارند و ذره ای از فلسفه رو ادراک نکردند، باید بدونند که این کاملاً طبیعیه. جواب این مشکلات شما در معقوله که شامل فلسفه هم میشه. علم طب یا ریاضیات یا حقوق یا هسته ای اصلاً موضوعشون اثبات خدا نیست غایتشون هم این نیست. میتونید برای تحقیق بیشتر در مورد حرف هام با شهر مقدس قم و محافل علمیِ مظلوم و گمنام این شهر ارتباط برقرار کنید تا بیشتر درک کنید منظورم از فلسفه چیه! خلاصه قضاوت در مورد وجود داشتن یا نداشتن خدا اونم بدون هیچگونه درک صحیح از علوم و عقول مرتبط با این قضیه، مثل علم تجریدی و عقل تجریدی ملکوتی، اشتباه و غیر علمی است و هر کسی که اینگونه قضاوت کند باید توجه داشته باشد که بی انصافی کرده است. اوّل تحقیق کنید بعد بگید شک کردم به وجود خدا. محافل علمی قم در هر سه بخش معقول و منقول و مشهود در خدمت مشتاقان رسیدن به حقیقت است اگر واقعاً ادّعای حق طلبی دارید خب بسم الله. ما در خدمتیم. امّا اگر فقط دوست دارید به گزاف ادعّای حق طلبی کنید، خب پس ما هیچکاری براتون نمیتونیم انجام بدیم چون صداقت ندارید!
چهارشنبه 16 سپتامبر 2015 در 8:48 ق.ظ
مرتیکه اوضاع مملکت داغونه خدا گفته مهاجرت کنید وای بهروزی که در زمین خدا نشه مهاجرت کرد
هفتاد درصد مشکلاتما جوونا کاره
طرف سه هزار میلیارد دزدیده اب از اب تکون نمیخوره بعد تو حرف چرت مینویسی تو وبلاگت
پنجشنبه 17 سپتامبر 2015 در 7:17 ق.ظ
همه اتفاقات جهان از اول تا به امروز دلیل عدم وجود خدایی است که ادیان به ما شناساندهاند. اگر خدایی هم باشد همان قوانین حاکم بر طبیعت میباشد.اگر کمی معقول باشید.
پنجشنبه 17 سپتامبر 2015 در 7:30 ق.ظ
آیا خدای خوب مهربان عادل توانا میتواند چیز های بد بیافریند مگه ممکن است.
شنبه 19 سپتامبر 2015 در 2:18 ب.ظ
ابوالفضل جان:
واقعا چه ربطی داشت؟ ایشون در مورد مسائلی دارم صحبت میکنن که در کره مریخ هم اگر باشید مسئله ست.
یکشنبه 20 سپتامبر 2015 در 5:10 ق.ظ
اون مطلبی که در مورد سبی و دختر کر و کور اشاره کردید برای مقدس اردبیلی پیش اومده بوده، به همه خوانندگان این وبلاگ پیشنهاد می کنم در مورد ایشون سرچ کنید مطالب جالبی به دست میارید .
موفق باشید
یکشنبه 20 سپتامبر 2015 در 2:49 ب.ظ
این حرفای شما خیلی بی منطقه تو یه نگاه تو قزان بنداز ببین چند جور علم توشه بعدشم اگه قرار بود سختی نکشیم که دیگه خدا اسم زمینو هم میزاشت بهشت دوم سختی هاست که انسانو میسازه
پنجشنبه 24 سپتامبر 2015 در 8:22 ق.ظ
خدا وجود داره
اما دلیل سکوتش تعجبه
بیچاره خدا هم فکر نمیکرده ما بنده هاش اینجور موجوداتی بر بشیم
پنجشنبه 24 سپتامبر 2015 در 10:28 ب.ظ
نمی دونم چرا بعضیا اینقد برای دنیا ارزش قائل اند؟!
اصلن بر فرض (محال) که نود درصد روحانیون ایران دزدن!
اصلن بر فرض که کل دانشمندا بی خدا اند!
اصلن بر فرض که کل کشورای موفق در زمینه علم و اقتصاد و ورزش و… بیخدا اند!
اصلن بر فرض که کل عمرتون با خدا بودین و فقط سختی کشیدین!:
به چه حقی میگین خدا نیس؟ مگه حضرت ایوب بد بود که اون بعد از یه عمر بندگی خدا اونو به اون همه سختی دچار کرد؟ مگه حضرت ابراهیم بعد یه عمر بندگی به خدا گفت که چرا باید بچمو سر ببرم؟ حتی دلیلشو هم از خدا نپرسید!!!
حالا اینجا یکی عاشق میشه جواب رد میشنوه میاد میگه خدا فلانه!
یکی تو فقره میگه خدا فلانه! یکی چشاش ضعیفه (خیلی) میگه خدا فلانه!
این حرفا بخاطر :
۱-غروره:چون فکر میکنه در حدیه که بتونه همه چیو درک کنه و هر چی براش غیر منطقی باشه یعنی اون چیز اشتباهه! در حالی که مشکل از خودشه!
۲-به خاطر ارزش قائل شدن برای دنیایه! در حالی که بزرگترین لذت های دنیا رو نمیشه با کوجکترین لذت های آخرت مقایسه کرد
چقدر امام علی رو دوست دارم آخه ببین چی میگه اصلن انگار حرفایه امام ها رو میشه تا ابد خوند و سیر نشد
«همانا دنیای شما در نظر من از برگ جویده شدهای که در دهان ملخی باشد، بیارزشتر و خوارتر است. علی را با نعمتهای زوالپذیر و لذت و کامرانی ناپایدار چه کار؟
به خدا پناه میبریم از غفلت عقل و زشتی لغزش در راه خدا و تنها از او یاری میجوئیم»
در ضمن یه عده ای تو نظرات گفتند مگه میشه خدا چیز بد بیافرینه پس خدایی وجود نداره!
بعد هم سریع در رفتن که کسی جوابشونو نده ! 🙂
آخه چی بگم، کاش میشد برای نظر دادن یه تستی میگرفتن که آدم های احمق حق نظردهی نداشته باشن!!!
خدا هیچ چیزیو بد نیافرید منتهی به بعضی موجودات قدرت اختیار داد تا مث فرشته ها مجبور به اطاعت نباشند، اینجوری اطاعت از خدا ارزش خیلی بیشتری داره برا همینه که انسان اشرف مخلوقاته ، حالا بعضیا از اختیار در جهت گناه استفاده میکنن بد میشن ، این یعنی که خدا بد آفریده یا خودشون بد شدن؟
اون کسی هم که گفت چرا ما مجبور به زندگی کردن هستیم ، جوابشون در سطح مطالعات من نیس میتونن برن اینجا جواب مفصلش. یکی داده :
http://www.pasokhgoo.ir/node/9841
دوستان اگه جواب هام به نظرتون غیر منطقی اومد یا اگه جاییش مشکل داش رو حساب این بذارین که من یه دانشجو مهندسی مکانیک ام نه یه روحانی که عمرشو رو این مسائل داده
هر جایی از حرفام امکان داره اشتباه باشه، باز دردسر نشه برام!
یکشنبه 27 سپتامبر 2015 در 5:01 ب.ظ
سلام خدا وجود داره حتما هم همینطوره فقط نمیدونم چرا همش به غمها و غصه ها و التماسها به گریه های شبانه ما میخنده من همش احساس میکنم که خدا بهم میخنده دو ساله که نماز خوندن و قران خوندنمو ترک کردم از امسال دیگه روزه هم نمیگیرم چون دیگه خسته شدم فقط تو ماه رمضونا نماز میخوندم. نمیدونم و اصلا نمیفهمم خدا چرا اینقدر اذیتمون میکنه اصلا یه چیزایی از خدا میخواستم که کاری براش نداره براورده کردنش به نظر من خدا هست ولی فقط و فقط و فقط مال ادمای بد و ظالمه اصلا اونا رو دوست داره…اونایی ام که میگن مسلمونا خوبن اگه خوبن پس چرا اینایی که رفته بودن حج کشته شدن اگه اون جریقیله رو باد یه کم اینور تر فوت کرده بود که مستقیم خونه خدا رو خراب میکرد خدا به اونایی که رفته بودن زیارتش هم رحم نکرد هرچی دلتون میخواد بگید نظر من و امثال من عوض نمیشه چون شما که مخالفید حتما تا حلقومتونو خدا پر کرده براتون خواسته بی جوابی براتون نزاشته تا حالا به خاطر چیزی شبا تا صبح گریه کردید و خدا اهمیتی به گریهاتون نداده تا حالا برای اینکه له خواستتون برسین خودتونو جاوی بنده خدا کوچیک کردین غرورتونو خورد کردین من کردم ولی خدا کوچکترین توجهی نکرد…..
یکشنبه 27 سپتامبر 2015 در 5:05 ب.ظ
اگه میبینین که توی نوشته هام غلط املایی دارم واسه اینه که با گریه و چشمای پر اشکم مینویسم شما که با خدایین و یه جورایی خدا دوستتون داره و دست به کمر شماست ازش بخواین که حاجت من و امثال منو بده
پنجشنبه 8 اکتبر 2015 در 8:21 ق.ظ
من همیشه خودموو اینجوری امید میدم. اینو تو ذهنم میگم
هر انکس در این بزم مقرب تر است جام بلا بیشترش دهند.
پنجشنبه 8 اکتبر 2015 در 8:35 ق.ظ
و اینکه یه حرف هست بیست ساله تو ذهنم تکرار میشه.از دوران دبستان.
و شاید اولین فکر ی بود که توجهمو به خودش جلب کرد و ادامه داره و شاید باهاش درگیری دارم خ وقتا
اون این بود
حضرت علی فرمودند
هر انچه را برای خود میپسندی برای دیگران بپسند و هر انچه را برای خود نمیپسندی برای دیگران مپسند
کل دین رو باید با همین جمله قیاس کرد.تا بهشتی شد.
دوست نداری شب گرسنه بخوابی. جواب.ن
پس کمک کن تا کسی شب گرسنه نخابه.
تنهایی طاقت فرسا رو دوس داری بدون همدم.جواب.نه
پس کمک کن جوون ازدواج کنه.خدا تنهاییتو روز قیامت پر بکنه.
دوس داری یکی به ناحق بزنه تو سرت.جواب .نه
پس به ناحق تو سر کسی نزن.
دوست داری بچت مریضی سخت بگیره و بی پول باشی بزنی تو سر خودت. جواب.نه
پس ددست مریض های فقیرو بگیر تا خدا دستتو روز قیامت بگیره.روزی که میگن از سختی به گونه ای هست که اگر عمل هفتاد پیامبر را با هم داشته باشی باز میگی خدا یا نجاتم بده.
پنجشنبه 8 اکتبر 2015 در 8:43 ق.ظ
دوستانی که به خداوند شکایت دارید.
کاملا درکتون میکنم.
ادمها خودشون اینجوری به سر هم اووردن. با ظلم به همدیگه.
خداوند منزه هست از الایش.
اگر صد بار توبه شکستی باز ای باز ای.
و برای حضرت امام مهدی دعا کنید.کلید حل مشکلات ایشون هستند.
یکشنبه 11 اکتبر 2015 در 2:45 ب.ظ
سؤال و جواب برگرفته از سایت حجت الاسلام شهاب مرادی:
“حاج آقا سلام چند بار پیام فرستادم جواب ندادید امروز از هر کلمه ای که تو پیامم بود به عنوان کلید واژه استفاده کردم تا یه پیام تو مایه پیام خودم پیدا کردم شما هم زحمت کشیده بودید جوابشا داده بودید اما حاجی تا انجا که تو ذهن من هست تو فوائد مداومت زیارت عاشورا نوشته هر کس به مدت چهل روز یا کمتر بخونه خدا به ذاتش قسم خورد که حاجت بندشا اجابت کنه غیر از ثوابهای دیگه که گفته شده.این درست که خدا به ما بدهکار نیست اما چرا تو مفاتیح اینجوری گفته شده یا این روایات درست نیست یا شما جواب قانع کننده نداری (البته گستاخیما ببخشید )شما میگید مصلحت نیست که بهت بده شما میگید خدا قادر و تواناست، پس میتونه مصلحت من راعوض کنه و تو چیزی که میخوام قرار بده وحاجتم را هم بده اما نمیدونم چرا اینجوری نمیشه خلاصه یه چیزائی با هم جور در نمی یاد ما که نفهمیدیم لطفا شما به ما بگید چی درسته چی نیست و برای اینکه حاجتی که میخوای باید چی کار کنی تا خدا همونی را که میخوای بهت بده
شهاب مرادی :
سلام/ بسم الله! اگر قرار بود الان تو حوائج مردم را از طرف خدا برآورده کنی، چه می کردی؟
مثلا در همین حوائج رایج سن و سال شما اگر ۶ تا پسر حاجت دارند و دعا می کنند که با فلان دختر مشخص ازدواج کنند حاجت کدام پسر را روا می کردی؟ و دختر زن کدام میشه؟ و حتما حداقل ۵ نفر حاجت روا نمیشوند! حالا اگر همان دختر حالش از این ۶ تا بهم می خوره و خودش عشق یک طرفه دارد و توهم عاشقی و مدام دعا می کند با یک مرد متاهل از همکارانش ازدواج کند و پیوسته نذر و دعا برای این حاجت و زن آن مرد هم مدام نذر و دعا که شوهرش با هیچ کس خصوصا دختره ازدواج نکنه و غیر از این چند نفر پدر و مادرهاشون برای اینها دعاهای مختلفی می کنند و موضوع ازدواج چند دختر دیگه برای اون ۶ تا پسر و یک پسر دیگه از فامیلهای دختر خانم برای او و مردن دختره به دعای همسر مرد متاهل و طلاق آن زن یا مرگش به دعای دختره و… مطرح است.
پسرم خدای سبحان، حکیم است و حوائج را برای مبنای حکمت بالغه اش برآورده می کند و البته هر دعایی را بی جواب نمی گذارد و در دنیا و آخرت برای این ارتباط با خودش پاداش می دهد فقط مراقب باشید از خدا گله نکنید.
در مورد حاجت هایی که دیر برآورده می شود حتما خردمندانه و موشکافانه مورد بازبینی و بررسی دقیق قرار دهید. شاید همین عدم اجابت خیر فراوانی برای شما بیاورد.
مابقی پاسخ را قبلا مکرر گفته ام…”
سهشنبه 20 اکتبر 2015 در 3:21 ق.ظ
به نظر من همه کسایی که امدن در این سایت نظر ذاذن حتی اگه از خدا ناامید شدن باز دوست دارن یه جورایی به امید و دوستی خدا برگردن و گرنه دنبال استدلال نبودن .بدون وجود خدا انسان در تاریکی فرو می رود حتی اگه در خوشی های کاذب فرو رود.این نظر من
جمعه 30 اکتبر 2015 در 6:03 ب.ظ
دنیایی که خدای مهربون خلقش کرده با همه وجود و ایمان و باورم میگم پر از زیبایی هاست پر از نظم و پر از هماهنگیه، همه چی سر جای خودشه، تمام وقایع و همه چیز این عالم ذره ذره اش حساب و کتاب داره، و هیچ چیز بی ربطی تو این عالم نیست اینطور نیست که موجودی به حال خودش رها شده باشه، اتفاقا خدا خودش هم نظاره گره و هم هدایتگر، این افکار، بچه گانه و احمقانه و مسخره است اینکه دنیا هر کی هر کیه و عده ای راحت دزدی میکنن و آب از آب تکون نمیخوره و این حرفا..! اینا حرفای آدمای ساده است که ذهن و ادراک پیچیده و بالایی ندارند، اونا اینجوری فکر میکنن. مگه نشنیدین که قرآن میگه خدا هر چیزی را آفرید و سپس هدایتش کرد، هدایت تکوینی و هدایت تشریعی. مثلا دونه ای که میکاریم سبز میشه رشد میکنه و میاد بالا هدایتش تکوینی است و یا تمام اعضای بدن ما که کار خودشونو بلدن، غذایی که ما میخوریم بعدش فعل و انفعلاتی که انجام میشه در بدن ما و خیلی چیزای دیگه، این ها همش نشانه است…بعضیها فکر میکنن برای رسیدن به مادیات بیشتر باید بی وجدان و بی انصاف باشند اصلا متوجه نیستند که در ازای مادیات چه چیزهای باارزشی رو از دست میدن. هرچیزی که بده از سمت ماست، ایراد از ما و گیرنده های ماست باید عینک هامونو عوض کنیم، ما قدرت انتخاب و خلق زندگی جدید در هر لحظه را داریم، اصلا شکست معنا نداره هرچه هست تجربه است…امید همان ایمان است ایمان و باور به گشایش و نظم و قواعد جهان و خالق آن؛ جز خدا راهی نیست پناهی نیست امیدی نیست…انسان به جایی میرسه که درکش اینقدر زیاد میشه که خودش قدرت تشخیص پیدا میکنه که تو شرایط گوناگون چطور رفتار کنه، خواهش میکنم بیایید یه کم درک و بینش خودمون رو با خوندن فقط کمی مطالعه بالا ببریم یه کم ذهنمونو تحصیل بدیم و بصیرتمون زیاد بشه تا از شکل ظاهر این عالم فاصله بگیریم، اونوقت دنیامون پر از زیبایی میشه نگاهمون عوض میشه با عینکی که حضرت زینب دنیا رو میدید میبینیم اونوقت مثل حضرت زینب میگیم جز زیبایی ندیدم هر چه دیدم زیبایی بود عشق بود محبت بود، مهربانی بود… تا حالا فکر کردین راز شکوه و عظمت داستان عاشورا چیه؟ چرا همه با حال و هوای محرم راحت عجین میشن حتی اونایی که از ایمان چندان خوبی برخوردار نیستن، جدا از هزاران درس دیگه اش به نظر من که عاشورا میخواد بگه عشق و محبت و مهربونی توی سختی ها بیشتر نمایان میشه و به اوج خودش میرسه نه توی خوشی ها، عشق مادر به فرزند، عشق پدر به فرزند، عشق فرزند به پدر، عشق خواهر به برادر، عشق برادر به برادر ….و در نهایتِ کمال، عشق انسان به خدا.
خداوکیلی اینهمه مهر و وفا، اینهمه احساس پاک غیر از عاشورا کجا دیگه سراغ دارین، اینها همش عین زیباییِ اصلا عاشورا خود زیباییِ، به زیباترین شکل ممکنه، هر کی زیبایی میخواد از عاشورا بگیره. همه و همه اش توی مکتب عاشوراست همه اون چیزهایی که بهش نیاز داریم و دنبالشیم. فقط کافیه یه کم چشم و گوشمونو باز کنیم و عقلمون رو به کار بندازیم، تا نشونه ها رو ببینیم و بفهمیم، بعدش دیگه کار تمومه.
یکشنبه 1 نوامبر 2015 در 5:11 ب.ظ
سلام .
من تمام دیدگاه رو رو نخوندم .ولی فکر کنم حدودا فهمیدم دوستان چی میگن …..
به نظرم خیلی سخته درک شرایط دیگران .
به قول بزرگی تا کفش کسی رو به پا نکرده باشی نمی تونی درباره ی راه رفتنش قضاوت کنی …
همه ما داریم شرایط یکسانی رو تجربه می کنیم .
می دونم برخی از دوستان چی دارن میگن ……
ریشه ایمان خیلی از افراد رو افراد به ظاهر دیندار زدن …..
میگن بزرگی گفت به نماز و روزه افراد نگاه نکنید .به این نگاه نکنید که سجده های طولانی دارند یا روزه های زیادی رو روزه می گیرند یا فلان سوره رو با فلان صوت و تجوید می خوونن .بلکه ببینید این افراد وفای به عهد میکنن یا نه.
نشانه های مومن فقط نماز و روزه و حج و …..نیست.
ما یا بهتر بگم من دین رو کج می فهیم یا بهتر بگم بد می فهمیم .
وگرنه در دین یا خداوند هیچ نقصی نیست .
کسانی که دین رو بد معرفی می کنند مقصرن .
دوستان شاید من هم روزی شبیه برخی از دوستان حاضر در این بحث بودم.
ولی دیدم تا کی ….تا کجا ….
تاکی ,تا کجا ,می تونم بدون خدا زندگی کنم .
من خداوند رو از ته قلب دوست دارم .نمی تونم بدون اون زندگی کنم .نمی تونم …
دلم می خواد مثل آدمای عاشق درباره اش حرف بزنم .اون به عشق من شاید اصلا احتیاجی نداشته باشه ولی من بدون اون میمیرم ………..
شاید قرآنشو بلد نباشم مثل بعضیا بخوونم .شاید خیلی از کارای مقدس شو نتونم درست انجام بدم .شاید حج و سفر سوریه شو هیچ وقت نتونم برم .شاید و هزارتا شاید دیگه ….
ولی ….
نمازش رو دوست دارم …………
من خداوند رو دوست دارم …………………
یکشنبه 6 دسامبر 2015 در 4:14 ب.ظ
سلام
من چند وقتی هست که به وجود خدا شک کردم
خدا از بچگی با من انگار سر لج داشت
وقتی ۸ سالم بود پدرم رو ازم گرفت وقتی ۱۰ سالم شد برادر بزرگم رو ازم گرفت
الانم که ۲۰ سالم شده شرایط زندگیمو به نحوی داره پیش میبره که انگار خودم تو زندگیم هیچ کاره ام.
من که میگم اصلن خدایی نیست
شنبه 12 دسامبر 2015 در 4:23 ب.ظ
سلام
اینهمه پدیده تو جهان هست اینهمه نظم و قوانین، مگه میشه آفریننده ای نباشه، لابد فکر میکنید همه ما و این جهان خودبه خود و برحسب اتفاق و بی هدف به وجود اومدیم؟! اصلا اگه ما به خدا ایمان نداشته باشیم دیگه به چی میتونیم ایمان داشته باشیم؟!
دوست عزیز مطمئنم یه روزی میرسه که از گفتن این حرفها پشیمون و شرمنده میشی و حتی خنده ات میگیره که بخاطر چه چیزهایی وجود خدا رو انکار کردی، چون هنوز خیلی راه در پیش داری و هر چه تو مسیر زندگی به جلو پیش میری درک و ذهنت بزرگتر میشه نسبت به مسائل پیرامونت و البته شناخت خدات و کم کم قدر مشکلاتی رو که پشت سر گذاشتی که هرکدوم برات به مثابه ی یه پل بوده برای پیشرفتت رو میفهمی و عاشقانه خدا رو شاکر میشی…فقط صبر کن تا ببینی
جمعه 29 ژانویه 2016 در 4:13 ق.ظ
مشکل آدما اینه که بدون درک کردن طرف مقابل حرف میزنن و توجیه میکنن!
من نمیدونم کجای این که یکی نون شب نداره بخوره،خدا هر روز یه بلایی سرش نازل میکنه با اونی که تو ناز و نعمت بدون هیچ مشکلی داره زندگی میکنه عادلانه است؟!توجیه تا کجا؟!
اگه به تلاشه پس نقش خدا چیه؟!اگه کار خداست پس چرا لطفش فقط واسه بعضی هاست؟!
قبل از اینکه بخواییم در مورد کسی قضاوت کنیم بهتره با کفشای اون چند قدم راه بریم!!!!
شنبه 30 ژانویه 2016 در 9:27 ق.ظ
دوست عزیز اگه کامنت ها رو با دقت میخوندی جواب سؤالاتو میگرفتی. اینکه من اومدم از لطف و مهربونی خدا حرف زدم معنیش این نیست که تو زندگیم مشکلی نداشتم و ندارم، اتفاقا هیچ کس به اندازه من سختی نکشیده و شرایط منو هیچ کی نداره، اتفاقا همین سختی های زندگی درک و دید منو عوض کرد. با هر کفشی هم که بخوای راه بری باید بدونی تنها پناهگاه همه ما خداست، ما باید به وظیفه مون عمل کنیم نتیجش با خداست که این دنیا پاداش بهمون بده یا اون دنیا، به قول یه حاج آقایی بایدهای خدا برای انجام دستوراتش از سر اجبار و زور نیست باید الزام هست یعنی کمال محبته، نمیخواد ما بهشتو از دست بدیم. ( امام جواد (ع) میفرماید: قیمت شما بهشت است خود را به کمتر از آن نفروشید)
خداوند قطعا عادله، چون وقتی به یکی یه چیز نمیده حتما بجاش چیزهای دیگه میده گفتم که ایراد از نگاه ماست که فقط گیر میدیم به همون چیزی که نداریم و مینالیم اونوقت داشته هامون به چشممون نمیاد.
نقل قول:
«من نمیدونم کجای این که یکی نون شب نداره بخوره… با اونی که تو ناز و نعمت بدون هیچ مشکلی داره زندگی میکنه عادلانه است؟!»
خب خیلی ساده است این یه امتحان میتونه باشه برای ثروتمندان جامعه.
مشکل بعضی ها اینه که خیلی به این دنیا سطحی نگاه میکنن و نمیرن دنبال مطالعه درباره عالم و آفرینش که خدا اینهمه تو قرآن سفارش کرده، یه ذره به خودشون زحمت نمیدن تا لااقل جواب سوال هاشو پیدا کنن بجای اینهمه ظن و گمان بد به خدا. خب اگه خودتون قادر به مطالعه و تحقیق نیستید یا براتون سخته، برید از متخصصین و عالمان دینی کمک بگیرید بپرسید هرچی رو که نمیدونید دانش و آگاهیتونو زیاد کنید تا به حقیقت برسید.
کی گفته اونایی که به قول شما مثلا تو ناز و نعمتن مشکلی ندارن؟! این ظاهرشون هست اونا بیشتر از همه مشکل دارن…عوامل خوشبختی فقط اون چیزایی نیست که میدونیم…( بماند خودش بحث مفصلی ست). زندگی معصومین رو بخونید تا بدونید اون ها چقدر سختی و مصیبت کشیدن…
قرآن انسان رو اشرف مخلوقات معرفی میکنه و میگه انسان اصل است و سایر موجودات فرع، “همه چیز رو برای انسان قرار دادیم”
وای بر ما که اینقدر ناسپاسیم.
به هرحال خدا انسان رو خلق کرد و همه استعدادها رو بهش بخشید تا به هدف معین(که رحیمیت خداست) برسه حال اگه انسان به خودش ظلم کرد از این ها استفاده نکرد خودش محروم شده، وگرنه خالق به هدفش رسیده ولو اگر یک نفر به رحمت رحیمی خدا برسه هدف آفرینش محقق شده.
در پناه حق
دوشنبه 4 آوریل 2016 در 9:22 ق.ظ
منم خیلی کشیدم هر دری زدم بروم بسته شد از شش سالکی مریضی ناعلاج گرفتم،زیر دست پدر و مادر بی عاطفه ای بزرگ شدم ،ولی کارم همش راز و نیاز بود تا اینکه حالا بعد ۴٢سال ب خدا میگم لااقل اگه مردی تمومش کن ،خودت میبینی ب مرک راضیم ،نزار دستم الوده بشه ،مثل سگ زندگی میکنم،کی از درد دل من و امثال من خبر داره،چه مالی ک گاهی ی تخم مرغ نداشتم ب بچم بدم ، چ جانی ک مریضم ،چ روحی ک همسرم بخاطر شرایطم شدیدا تحقیرم میکنه.شکایت ب خدا بردم نگام نکرد ،خودم دست ب کار شدم جور نشد ،منم کفتم مثل اینکه میخواد زورشو بهم نشون بده ،گفتم آخدا من ک چیزی نیستم زورتو ب رخم میکشی ،اگه مردی راحتم کن، اگه نه هم بچرخ تا بچرخیم بلکه خودت از روم خجالت زده شی