کظم غیظ

اتفاقات روزانه دیدگاهتان را بیان کنید

دو سه روزی می‌شود که تصمیم نهایی در مورد عرضه سیستم‌های جدید مثل نمرا ۳ را گرفته‌ام و با توجه به اینکه بعد از کلی دو دو تا چهار تا کردن، به این نتیجه رسیدم که پایان‌نامه، ارجحیت دارد و همینطور از خستگی ناشی از Over Flow شدن در کدنویسی(!) حوصله دست به کد شدن را ندارم، تولید سیستم جدید را شاید تا تعطیلات عید (که ذهنم کاملاً آزاد باشد) به تأخیر انداخته‌ام.

بنابراین، دیشب ۱۲ شب تا یک، وقتم آزاد بود و دوباره کتاب «معراج السعاده» را که تا اواسط آن خوانده بودم دست گرفتم. فصل «کظم غیظ» و مشکلات و مصیبت‌های رعایت نکردن آن و غیره بود. از قضا با اینکه همیشه یکی دو صفحه می‌خواندم، دیشب تقریباً کل آن فصل را خواندم، اما خدا می‌داند در حین خواندن فصل در ذهنم بود که من آدم عصبانی‌ای نیستم، چرا باید بخوانم؟ بعد دوباره به خودم می‌گفتم: ایراد ندارد، یک جمله جدید هم که داشته باشد خوب است و از قضا با دقت خواندم…

خوابیدیم… صبح، ساعت ۱۰ زنگ خانه به صدا درآمد. معمولاً اگر این ساعت زنگ بخورد یعنی ماشین من احتمالاً جا نبوده و آخر شب پشت ماشین همسایه پارک کرده‌ام و حالا او می‌خواهد برود و طبق معمول، ماشین را جا به جا می‌کنم و می‌رود… اما هر چه فکر کردم دیدم دیشب ماشین را یک گوشه پارک کرده‌ام که هیچ مزاحمتی (واقعاً هیچ مزاحمتی برای هیچ کس) ندارد اما با این حال رفتم دم  در.

تا در را باز کردم، دیدم بابای دختر همسایه که چندی پیش شوهر آن دختر ماشین را خط خطی کرده بود و فیلمش را گرفته بودیم، از شهرستان برای دیدن دخترش آمده و از جریان مطلع شده. با توجه به اینکه اهل یک منطقه از ایران هستند که چندان هوش بالایی ندارند و … (بگذریم) دیدم با داد و بیداد شروع کرد:

شما ماشینتان را جلو خانه دختر من پارک می‌کنید، حالا اگر یک اتفاقی بیفتد و سنگی روی آن بیفتد یا یک نفر رد شود خط بکشد، دختر من مقصر است!؟ (ما تا آخر دعوا نتوانستیم به این پدر پیر بفهمانیم که فیلم یعنی چه!! و در فیلم مشخص است که شوهر دختر شما خط کشیده و ربطی هم به دختر شما ندارد! (ظاهراً دختر به پدر گفته بود از وقتی این اتفاق افتاده ما خجالت می‌کشیم از خانه بیرون برویم!))

خلاصه، من هیچ چیز نمی‌گفتم، فقط لبخند می‌زدم تا او صحبت‌هایش تمام شود! و او از این لبخند من عصبانی‌تر می‌شد و صدایش را بالاتر می‌برد.

کم کم تمام همسایه‌ها ریختند بیرون. مادر ما هم آمد و اون هم یک معرکه گرفت! (از کم‌سوادی مادرم گاهی دیوانه می‌شوم!!! او هم باید مثل من چند دقیقه به این آقا نگاه می‌کرد تا خجالت بکشد اما او هم مثل آن پیرمرد هر چه دهانش می‌آمد گفت!!)

بعد برادر کوچک‌تر آمد و او از همه عصبی‌تر!!!

خلاصه یک معرکه‌ای شد که تمام همسایه‌های کوچه‌های اطراف هم ریختند به کوچه ما!! برادر کوچک‌تر نیامده زنگ زد ۱۱۰ !!

و من یک گوشه ایستاده بودم و با اینکه طرف اصلی دعوا من بودم، اما هیچ چیز نمی‌گفتم! فقط گاهی دست روی سینه پیرمرد می‌گذاشتم و آرام می‌گفتم: حاجی! آرام باش، قانون همه چیز را مشخص کرده…

۱۱۰ هم آمد، دو جوان ناشی که آن‌ها از همه بی‌سوادتر بودند!

وسط یک مشت بی‌سواد گیر کرده بودم که فقط صدایشان را بالاتر می‌بردند!

همسایه می‌گفت: این‌ها نباید جلو دیوار ما پارک کنند! ما نبودیم که خط کشیدیدم! دوربین گذاشتن غیرقانونی است! زن و بچه من امنیت ندارند!!!!

جوان پلیس هم برای اینکه قال قضیه کنده شود می‌گفت: حاجی راست می‌گه! آقا! ماشین رو از اینجا بردارید قضیه تمام بشه بره!!!!!

به جوان‌های پلیس گفتم، عزیز، شما که اینجا قاضی نیستید؟ دعوای بدنی هم که نیست؟ پس، بفرمایید بروید، اجازه دهید ما از طریق قانون شکایت می‌کنیم و مشکل را رفع می‌کنیم.

خلاصه بعد از نیم ساعت دعوا و اعصاب خردی که خدا می‌داند به من ذره‌ای هم فشار نیامد (به جز از دست مادر و برادرم که هم‌کلام آن دیوانه‌ها شدند) و در حالی که ذره‌ای صدایم بالا نرفت، کنترلم را حذف کردم و هیچ بد و بیراهی نگفتم، آمدم داخل و گشتی در اینترنت زدم، این صفحه:

آیا «پارک = پنچری» قانونی است؟

و این صفحه:

آیا نصب دوربین مدار بسته در کوچه غیرقانونی است؟

را پرینت گرفتم، بخش‌هایی که نوشته:

آیا پارک کردن در کوچه و مقابل ساختمان دیگر افراد کاری مجاز است یا خیر؟ پاسخ این است که اگرچه در برخی معابر و به اشتباه این عرف وجود دارد که پارک کردن در کنار دیوار همسایه هم نوعی تجاوز به حقوق مالکانه اوست، اما چنین حقی صورت قانونی نداشته و همسایه مذکور حق اعتراض به این امر را ندارد.

و:

اما آیا این برخورد قانونی، برخوردی است که امروزه در شهر وجود دارد؟ حجم عظیمی از تابلوها و اعلان هایی که رانندگان را از پارک بازمی دارد (که کار درستی است) اما برای این کار، از تهدید به پنجر کردن یا آسیب رساندن به خودرو استفاده می کنند.

روشن است استفاده از چنین کاری، مربوط به دوران ماقبل مدرن است که دولتی در جامعه وجود نداشته است، وگرنه با وجود دولت و نهادهای قضایی، دیگر اجرای قانون و صدور حکم توسط خود شهروند، معنایی نداشته و در صورت هرگونه آسیب به خودرو، حق اعتراض و پیگرد قانونی برای مالک خودرو محفوظ است.

را با ماژیک هایلایت کردم و رفتم دم در خانه همسایه، در را زدم. پدر پیر آمد دم در: خیلی مؤدبانه گفتم: حاج آقا! لطفاً از باسوادهای خانه بخواهید این دو مطلب را برایتان بخوانند. دوباره شروع به داد و بیداد کرد که: من به تو می‌گویم مزاحم ما نشو، برای من قانون می‌نویسی؟ (خنده‌ام گرفته بود و نمی‌دانستم چه کار کنم!) خدا را شکر شوهر دخترش از بیرون رسید، برگه را دادم، گفتم: عزیز، لطفاً این رو خودتون و برای حاج آقا بخونید…  و در رفتم!!!

وقتی برگشتم خانه، یک دفعه نگاهم به کتاب «معراج السعادت» افتاد!!! یاد دیشب افتادم! چشمانم اینطور شد! http://aftab.cc/modules/Forums/images/smiles/icon_eek.gif

شاخ درآودده بودم! انگار باز هم دستی در کار بود: بعد از چند ماه بروی سراغ یک کتاب، دقیقاً فصل کظم غیظ و کنترل عصبانیت بیاید و آن وقت شب بخوانی، دقیقاً در شبی که صبح آن یک دعوای شدید (که در عمرت تجربه نکرده‌ای) پیش بیاید! این‌ها را چه می‌شود نامید!؟

یک پاسخ به “کظم غیظ”

  1. مهربانو گقت:

    سلام

    مساله “کظم غیظ” و در وقع “کنترل خشم” مساله ای هست که گاهی نیاز به تذکر و آموزش داره. چون یک عصبانیت ساده در پی اون و یک عمل حتی غیر عمد ناشی از اون ممکنه در نهایت باعث مرگ کسی بشه و اتفاقی بیفته که تا آخر عمر غیر قابل جبران باشه.
    باید یاد بگیریم که در موقعیت های مختلف مدیریت خشم داشته باشیم و نگذاریم به راحتی آرامش و اختیارمون رو از دست بدیم.
    از این اتفاق های ساده ممکنه برای هر کسی پیش بیاد اما با حفظ آرامش و کنترل خشم می تونیم از اون به سلامت بگذریم وگرنه ممکنه اتفاقی غیر قابل جبران برای شخص بیفته که تجربه هم ثابت کرده تنها یک لحظه غفلت یک عمر پشیمونی رو به همراه میاره…
    رهنمودهای بزرگان دین در این رابطه واقعا می تونه راهگشا باشه.
    از ذکر و بیان این مساله و اهمیتی که برای اون قائل شدید متشکرم.
    با آرزوی موفقیت…

دیدگاهتان را بیان کنید

*

Powered by WordPress
خروجی نوشته‌ها خروجی دیدگاه‌ها