سال گذشته (۹۱) که حجه الاسلام هاشمینژاد مهمان شهرمان بود، یک داستان تعریف کرد که ابهامات و سؤالاتی در ذهنم ایجاد شد که خدا میداند از سال گذشته تا به حال ذهن من را درگیر نگه داشته بود… جالب است که امسال (۹۲) ناخواسته جواب آن ابهاماتم در مورد آن داستان را در سخنرانی امشبشان گرفتم!! 🙂
اتفاق جالبی بود!
(اینکه سؤال و جواب چه بود، بماند!)