آخر هر ترم معمولاً ایمیلهای قدردانی یا گاهی انتقاد و امثالهم میرسد اما از بین همه، این یکی که یک حقیقت است و خودم هم از نفرت دانشجوهای خاص از خودم مطلع هستم، برایم جالب بود:
با عرض سلام خدمت مدرس گرانقدر جناب آقای نیرومند
یک مطلبی رو میخواتم بگم، اینکه مدرسین و در کل کارکنان سه دسته هستن:
دسته اول اونقدری که پول میگیرن مایه نمیذارن. خیلی از دانشجو ها از این دسته خوششون میاد چون حال درس خوندن رو ندارن. ولی در واقع این دسته جزء خائن ترین افراد هستن.
دسته دوم کسایی هستن که همون قدری که پول میگیرن کار میکنن. دانشجوها نگاه معمولی به این دسته دارن و از اصطلاح بد نیست و یا خوب، استفاده میکنن. خدا خیرشون بده.
دسته سوم کسایی هستن که خیلی بیشتر از اون چیزی که میگیرن مایه میذارن. این دسته جزء منفورترین مدرسین نزد دانشجویان هستند. همیشه دانشجوها از این دسته به بدی یاد میکنن و کلی فحش و بد و بیراه نثارش میکنن. قانون جالبیه!شما خوشحال باشید که جزء دسته سوم و منفورترین مدرسین هستید. البته در نگاه اکثر دانشجوها، نه در نگاه همه.
من با شما دوتا درس داشتم در دوره کارشناسی و شاهد زحماتتون بودم. نظرم نسبت به شما همیشه برعکس دیگران بود و همیشه ازتون دفاع میکردم.
خیلی تو فکرم بود که آخرین جلسه این ترم یه کادو کوچیک که بیشتر ارزش معنوی داره رو بهتون هدیه کنم ولی متاسفانه تو این دو سال حافظه برام نمونده. بعد از اتمام کلاس ها هم خیلی میخواستم یک ایمیل یزنم بازم یادم میرفت.
شکر خدا الان یادم بود.
در کل قدر دان همه زحماتتون هستم. در اصل شما نیازی به قدردانی کسی ندارید، چرا که این اعمال باعث رشد ارزش های انسانی میشه و نتیجه رو خود آدم میتونه شاهد باشه.
انشاءالله این روال براتون همیشگی باشه.
موفق باشید.
معمولاً اول ترم به کسانی که اولین برخورد را با من دارند این جمله را میگویم:
من برای دانشجوی طالب علم، احتمالاً بهترین و محبوبترین مدرس عمرش خواهم بود و برای دانشجویی که بخواهد از زیر کار در برود و تنبلی کند، بدترین و منفورترین مدرس خواهم بود!! 🙂
ای کاش میشد برای دانشجو همه چیز را توضیح داد…
مثلاً گاهی شده که یک دانشجوی با استعداد را که در ترم به هر دلیلی نتوانسته خوب عمل کند و مفاهیم مهم را نگرفته، در یک درس مهم عمداً میاندازم (منظورم این است که مثلاً ۹ میشود و میتوانم ۱۰ بدهم اما نمیدهم!). این کار چندین فایده دارد: اول اینکه ترم بعد، این درس برایش مرور میشود (من خودم مدیون دروسی هستم که در دانشگاه افتادم و دو بار پاس کردم! من ۲۰ واحد در دانشگاه افتادهام! تقریباً همه ریاضی بوده. گذشته از اینکه من مرد عمل هستم و نه تئوری، اما میدانی اگر به خاطر تکرار این دروس، ذهن منطقی پیدا نمیکردم احتمالاً هیچ وقت برنامهنویس نمیشدم!؟). ثانیاً اینکه به غیرتش برمیخورد! معمولاً در ترمهای بعد چنان درس میخواند که همه را شگفتزده میکند!
ای کاش میشد اینها را برای دانشجو توضیح داد…
یا مثلاً یک دانشجو که میدانم مغازهدار است و اهل درس نیست و به صلاحش هست که همان کاری که انجام میدهد را ادامه دهد و دست از سر درس بردارد، معمولاً اصلاً دلم نمیسوزد و خیالش را راحت میکنم… مثلاً به این اس.ام.اس از طرف یکیشان که سایهام را با تیر میزند، دقت کن:
خوب، اینها در نگاه اول «نفرت» به همراه میآورد اما تجربهام میگوید که چند سال بعد تازه قدردان آن اتفاقات میشوند. من عجلهای برای «خوش آمدن» و «تشکر» دانشجو ندارم…
چهارشنبه 5 فوریه 2014 در 2:07 ب.ظ
توی دانشگاه استاد سیستم عاملمون خیلی سخت گیر بودند و خیلی این جمله رو میگفتند:
استادهایی که الان برای شما ساده میگیرند،شما امروز دعاشون میکنید و فردا نفرینشون
و استادهایی که سخت میگیرند امروز نفرین و فردا دعایشان
البته حقیر هم اون موقع دعایشان میکردم و هم امروز …
یاعلی مددی