امید من، گوشت را به من نزدیک کن، می خواهم یکی از رموز دنیا را برایت یادآوری کنم: از هر چیزی، از عمرت، از وسایلت، از پولت، از ماشینت و حتی از آبرویت، در راه حق استفاده کنی، برکت پیدا می کند، آنقدر که از داشتنش خسته می شوی و او همچنان از بین نمی رود!!!
بنازم به پاسخ جالب خدا از زبان پیامبر، به موضوع تثلیث:
۸۱ زخرف:
قُلْ إِن کَانَ لِلرَّحْمَٰنِ وَلَدٌ فَأَنَا أَوَّلُ الْعَابِدِینَ
بگو: «اگر برای خداوند فرزندی بود، من نخستین پرستنده او بودم!»
معمولاً سعی میکنم به پیشنهاد مؤکد بزرگان، حالت عادی هم که مینشینم، طوری باشد که رو به قلبه باشم. به خصوص موقع خواب باید جایی را انتخاب کنم که وقتی به سمت راست بدن میخوابم (که مستحب است و از نظر علمی هم که به قلب فشار نمیآید) رو به قبله قرار بگیرم. چند شب هست که به خاطر گرم شدن و به خاطر محل پنکه مجبورم طوری بخوابم که اگر به سمت راست بخوابم، پشت به قبله میشوم. (اگر رو به قبله بخوابم، پنکه به کمرم میزند و کمردرد میگیرم) بنابراین برای اینکه این اتفاق نیفتد، به کمر (رو به آسمان) میخوابم که هم «خواب پیامبرگونه» است و هم اینکه پشت به قبله نیستم. حالا اگر در خواب، طبق عادت، به سمت راست غلطیدم و پشت به قبله شدم، بعداً به خدا میگویم که خواب بودم، دست خودم نبود!!!
دیشب داشتم آیه الکرسی و تسبیحات و بقیه اذکار که قبل از خواب توصیه شده را انجام میدادم که خوابم ببرد و موقع خواندن آنها همیشه هر طور شده رو به قبله میخوابم اما چون کمی خسته بودم، حوصله برگشتن به سمت قبله را هم نداشتم!! یک عذرخواهی از خدا کردم و پشت به قبله اذکار را خواندم. ته دلم فکر میکردم که به نوعی، بیاحترامی است… به هر حال جسارت کردم و خواندم و خوابیدم… جای شما خالی «برای اولین بار» (تجربهام میگوید این «برای اولین بارها» یک نشانه است!) در این شش هفت سالی که این گوشی را دارم، برای نماز شب هر چقدر گوشی (که مثل اکثر اوقات، در اتاق دیگر در شارژ بود) زنگ خورده بود نشنیدم و آنقدر زنگ خورده بود که رویش کم شده بود و من در کمال تعجب ۴:۴۸ دقیقه با حالتی مبهوت از خواب بیدار شدم! (شاخ در آورده بودم که مگر میشود گوشیای که آنقدر زنگ میخورد که اعصاب همه را خرد کند، زنگ زده باشد و من که با اولین زنگ آن از خواب میپرم بیدار نشده باشم!!؟ نکند کسی زنگ را قطع کرده؟ رفتم دیدم خیر، نام الارم روی صفحه است و این یعنی بیش از ۵ دقیقه گوشی زنگ خورده و من متوجه نشدهام!!!)
معمولاً در این مواقع صحنههای دیروز به یادم میآید… گناه خاص و بزرگ که یادم بیاید انجام دادهام؟ یک چیزهایی یادم آمد اما در حدی بود که مثل برخی روزها مثلاً باعث شود یکی دو نماز را از دست بدهم نه اینکه کلاً خواب بمانم!!! خلاصه مثل برخی مواقع که از فرط خستگی، بلند میشوم اما گوشی را خاموش میکنم و دوباره میخوابم که یک Snooze (یعنی خواب چند دقیقهای بعد از بیدار شدن از خواب که از نظر علمی باعث رفع خستگی میشود) بگیرم و متأسفانه خواب میمانم، با کولهباری از غم میروم یک قضای وتر میخوانم و بعد نمازهای صبح… به هر حال، این گذشت و من دلیل اصلی خوب ماندن را نفهمیدم…
صبح، سوار ماشین شدم که بروم سر کار و طبق معمول ضبط را روشن کردم که ادامه سخنرانیهای استاد پناهیان را بشنوم. شاید چند ثانیه گذشته بود که ببین چه گفت:
من همچنان نمیدانم که این قضایا که برای شماها هم قطعاً اتفاق افتاده، اتفاقی است؟ عادی است؟ مهم است؟ مهم نیست؟ اگر مهم است، آخر من با این همه معصیت، آدم این حرفها نیستم که بخواهد چیزهای مهم برایم اتفاق بیفتد!؟
اینها را بیشتر به این دلیل ثبت میکنم که ببینم بالاخره یک روز یک نفر میآید اینها را از نظر علمی بررسی کند و یک نتیجهگیری علمی کند یا خیر؟ شاید آن محقق در جستجوهایش به نمونه نیاز داشته باشد که من در این وبلاگ چند نمونه از این نمونههای اتفاقی ثبت کردهام…
خلاصه که من همچنان مبهوتم!
در مطلب «امید من، مستحبات، امر به معروف و نهی از منکر ندارد» اشاره کرده بودم که آیه الکرسی را زودتر از تسبیحات میخوانم و یکی از نمازگزاران گیر داده بود که تسبیحات را اول بخوان. بعد گفته بودم که «حوصله نداشتم دلیل کارم و داستان های مربوط به آن را برایش تعریف کنم… فقط گفتم چشم اما مجبورم دیگر کنار او ننشینم که نفهمد به حرفش گوش نمی کنم…» زهرا خانم، (همسایه قدیمیمان!) پرسیدهاند که آن داستان و دلیل این موضوع چیست؟
عجیب است! فکر میکردم قبلاً در مورد این موضوع صحبت کرده بودم اما ظاهراً صحبت نکردهام!!
اولاً یک مقدمه در این مطلب: «پیشنهادی به نوجوانان و جوانانی که دوست دارند «مذهبی اصولی» بار بیایند» نوشتم که باید بخوانید. در آن مطلب به داستان مربوط به این تسبیحات لینک دادهام. اما محض احتیاط اینجا کپی میکنم.
سعی کنید به این دستور که توسط مرحوم نخودکی به امام داده شده است عمل کنید، به خصوص آن آیه آخر را با توجه بخوانید، اگر در زندگی «از کیمیا بهتر» نصیبتان نشد، به مرحوم نخودکی لعن بفرستید!!!
من که خیلی خیلی مدیون این توصیه هستم:
از حضرت آیه الله آقا موسی شبیری زنجانی نقل شده است که:
در سفری که حضرت امام و پدرم برای زیارت به مشهد مقدّس رفته بودند امام خمینی(ره) در صحن حرم امام رضا علیه السلام با سالک الی الله حاج حسنعلی نخودکی مواجه میشوند. امام امت(ره) که در آن زمان شاید در حدود سی الی چهل سال بیشتر نداشت وقت را غنیمت میشمارد و به ایشان میگوید با شما سخنی دارم. حاج حسنعلی نخودکی میگوید: من در حال انجام اعمال هستم شما در بقعه حرّ عاملی(ره) بمانید من خودم پیش شما میآیم. بعد از مدتی حاج حسنعلی میآید و میگوید چه کار دارید؟
امام(ره) خطاب به ایشان رو به گنبد و بارگاه امام رضا(علیه السلام) کرد و گفت: تو را به این امام رضا (علیه السلام) اگر (علم) کیمیا داری به ما هم بده؟
حاج حسنعلی نخودکی که رضوان خدا بر او باد انکار به داشتن علم(کیمیا) نکرد بلکه به امام(ره) فرمودند:
اگر ما «کیمیا» به شما بدهیم و شما تمام کوه و در و دشت را طلا کردید آیا قول میدهید که به جا استفاده کنید و آن را حفظ کنید و در هر جائی به کار نبرید؟
امام خمینی(ره) که از همان ایام جوانی صداقت از وجودشان میبارید. سر به زیر انداختند و با تفکری به ایشان گفتند: نه نمیتوانم چنین قولی به شما بدهم.
حاج حسنعلی نخودکی که این را از امام(ره) شنید رو به ایشان کرد و فرمود:
حالا که نمیتوانید «کیمیا» را حفظ کنید من بهتر از کیمیا را به شما یاد میدهم و آن این که:
بعد از نمازهای واجب یک بار آیه الکرسی را تا «هو العلی العظیم» میخوانی.
و بعد تسبیحات فاطمه زهرا(سلام الله علیها) را میگویی .
و بعد سه بار سوره توحید «قل هو الله احد» را میخوانی.
و بعد سه بار صلوات میگویی .
و بعد سه بار آیه مبارکه؛
«وَ مَن یَتَّقِ اللهَ یجْعَل لَّهُ مخْرَجاً . وَ یَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لا یحْتَسِب وَ مَن یَتَوَکلْ عَلى اللهِ فَهُوَ حَسبُهُ إِنَّ اللهَ باَلِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللهُ لِکلِّ شىْءٍ قَدْراً»؛(طلاق/۲و ۳) (هر کس تقواى الهى پیشه کند خداوند راه نجاتى براى او فراهم میکند. و او را از جائى که گمان ندارد روزى مىدهد، و هر کس بر خداوند توکل کند کفایت امرش را مىکند، خداوند فرمان خود را به انجام مىرساند، و خدا براى هر چیزى اندازهاى قرار داده است.) را میخوانی این از کیمیا برایت بهتر است.
منبع:
مجله بشارت، ش ۵۸، صادق زینی لشکاجانی .
امید من،
اگر کسی پرسید سریع ترین و کوتاه ترین راه برای رسیدن به “هدف” چیست، بگو <ترک گناهی که امکان انجام آن برای انسان وجود دارد>
که معصوم فرمود:
جوانی که امکان انجام گناهی را داشته باشد و به خاطر خدا آن را ترک کند، مقامش همچون مقام شهید فی سبیل الله است* و تو چه می دانی شهادت چیست!؟
_______________
*(و در حدیثی دیگر، پیامبر فرمود: خدا او را در قیامت راضی خواهد کرد 😉 )
امید من، در چند جا از بودن در کنار دوست بپرهیز:
– کلاس درس
– مجلس وعظ
– محفل ذنب
و در چند جا کنار دوست باش:
– سفره طعام
– گردش حلال
– مسیر ثواب
دیدگاههای تازه