خدا در کدنویسی! (آیا خدا خودش را کدنویسی هم نشان می‌دهد؟)

نکته دیدگاهتان را بیان کنید

گاهی حیفم می‌آید که نمی‌شود بعضی چیزها را علنی گفت.

مثلاً اینکه بیایی بحث کنی که آیا با خدا بودن، خودش را در کدنویسی (یعنی چیزی که انسان انتظار ندارد حتی خدا آن‌را با ارزش بداند) هم نشان می‌دهد!؟ یعنی یک برنامه‌نویس اگر مؤمن باشد، آیا در کدنویسی هم خدا کمکش می‌کند؟

من به تو می‌گویم: بله! (حالا نمی‌دانم من باخدا و مؤمن هستم یا نه اما من خدا را در کدنویسی هم می‌بینم!) (گاهی برخی برنامه‌نویس‌ها ایمیل می‌زنند و از مسائل جزئی که من در برنامه‌ها در نظر گرفته‌ام سؤال می‌کنند که چطور به ذهن شما می‌رسد و به ذهن ما نمی‌رسد؟ بعد من مجبورم بگویم: والا خودم هم نمی‌دانم!…)

تصور کن: همین امروز (مانند هزار مورد دیگر که من وقتی مواجه می‌شوم، یک نگاه به آسمان می‌کنم و یک چشمک می‌زنم):

دارم روی یک افزونه برای تستا کار می‌کنم. در کدنویسی، گاهی آنقدر شرایط مختلف وجود دارد که برنامه‌نویس فراموش می‌کند یک شرط خاص را در نظر بگیرد.

وقتی می‌آیی پروژه را با پیشفرض‌هایی که خودت در نظر گرفته بودی تست کنی، می‌بینی خدا همان اول، آن شرایطی را پیش می‌آورد که تو در نظر نگرفته‌ای! تو قبلاً صد بار آن برنامه را اجرا کرده‌ای و این شرایط خاص پیش نیامده اما حالا چون خدا می‌خواهد برنامه‌ات ناقص نباشد، آن شرایط را پیش می‌آورد.

مثلاً یک مورد که همین الان پیش آمد و بهانه نوشتن این مطلب شد:

من تنظیم کرده بودم که وقتی کاربر وارد نتایج یک آزمون می‌شود، اگر برایش گواهینامه صادر شده، یک آیکون جلو آن مرتبه‌ای که آزمون داده نشان داده شود. اصلاً این را یادم رفته بود که ممکن است کاربر فقط یک بار در آزمون شرکت کرده باشد و در این حالت ما سابقه را لیست نمی‌کنیم که این آیکون بخواهد دیده شود. رفتم تست کنم که ببینم این آیکون به درستی دیده می‌شود یا خیر؟ از همه این آزمون‌ها که در همه‌شان چند بار چند بار برای تست شرکت کرده‌ام، دقیقاً وارد آزمونی شدم که یک بار بیشتر شرکت نکرده بودم و دیدم ای دل غافل! اصلاً این حالت را در نظر نگرفته بودم!

 

باور کن گاهی خدا خودش را آنقدر در مسائل کوچک و جزئی نشان می‌دهد که انسان می‌گوید: خدا جان! ازت ممنونم اما به خودت قسم اصلاً راضی نیستم در این مسائل کوچیک هم حواست به من باشه… همان که قبلاً در مطلب «خدا را باور کن تا…» گفته بودم:

امید من!
خدا را باور کن (و اطاعتش نما) تا او کنترل ساده‌ترین امور زندگی‌ات را نیز به دست بگیرد!

هر چند که انسان به خودش نیش‌خند می‌زند که: مرد حسابی! یک امر را نام ببر که خدا خودش را در آن به تو نشان ندهد!

دیدگاهتان را بیان کنید

*

Powered by WordPress
خروجی نوشته‌ها خروجی دیدگاه‌ها