امید به که!؟

اتفاقات روزانه, اعتقادات خاص مذهبی من دیدگاهتان را بیان کنید

به این نتیجه رسیده‌ام که یکی از راه‌های صحبت با خدا و رمزگشایی پاسخ‌های او این است که یک موضوع را نشان کنی و منتظر بمانی تا پاسخ آن برسد…

مثلاً حدس می‌زنی گیرِ کارت به خاطر فلان عملی که انجام دادی است. آن‌را در ذهن نگه دار و منتظر بمان… پاسخ (إن شاء الله) به نحوی که جلب توجه کند، خواهد رسید.

من در عمرم به هیچ کس نگفته بودم که فلانی هوای ما را داشته باش یا مثلاً اگر کار گیر آوردی ما را خبر کن یا سفارش ما را به فلانی کن و امثالهم. هر چه فکر می‌کنم یک نمونه هم یادم نمی‌آید!
هیچ وقت به هیچ دانشگاه و مرکز آموزشی و امثالهم نرفته‌ام که فرم پر کنم و بگویم برای من درس بگذارید و غیره… (البته به این معنی نیست که مثلاً اگر امروز قرار است یک جای خوب استخدام کنند، من در آزمون استخدامی شرکت نکنم… هر چند که این هم خودش جای شک و شبهه دارد که امید به آزمون استخدامی و استخدام درست است یا خیر)

به هر حال، به هیچ احدی و هیچ چیزی امید نداشته‌ام مگر به خدا و صلاح او. (خوب پیش آید رحمت است، بد پیش آید آزمایش است…) (و الحمد لله تا به حال به هیچ شخص و سازمان و گروه و امثالهم وابسته و مدیون نبوده‌ام و چه بسا n تا پیشنهاد آمده و ما n منهای چهار پنج تا را رد کرده‌ایم و چند تایی را هم قبول…)

94-uni

اما! شیطان یا نفس نگذاشت بر این مسلک بمانیم و چند روز پیش برای اولین بار در عمرم، به یکی از دوستان گفتم اگر فلانی (مدیر گروه یکی از دانشگاه‌ها) را دیدی، بگو اگر برای تدریس دانشجوهای ارشدشان مدرس خواست، من دروس ارشد و دروسی که فعلاً در دکترا پاس کرده‌ایم را می‌توانم تدریس کنم…

از آن دوست که خداحافظی کردم تا امروز چند بار آن صحنه آمده جلو چشمم و به این فکر کرده‌ام که این چه کاری بود من کردم!؟
امروز صبح، به خاطر یک سری قضایا باز به آن موضوع فکر می‌کردم و در این حین، صحنه سفارش حضرت یوسف در زندان به آن زندانی‌ها به ذهنم آمد:

وَ قالَ لِلَّذی ظَنَّ أَنَّهُ ناجٍ مِنْهُمَا اذْکُرْنی‏ عِنْدَ رَبِّکَ فَأَنْساهُ الشَّیْطانُ ذِکْرَ رَبِّهِ فَلَبِثَ فِی السِّجْنِ بِضْعَ سِنینَ (یوسف/۴۲)

و به آن یکى از آن دو نفر، که مى‏‌دانست رهایى مى‏‌یابد، [حضرت یوسف] گفت: «مرا نزد صاحبت [سلطان مصر] یادآورى کن!» ولى شیطان یادآورى او را نزد صاحبش از خاطر وى برد و به دنبال آن، (یوسف) چند سال در زندان باقى ماند.

در این افکار و استغفار بابت این سوتی رفتم مسجد و برگشتم و طبق معمول که بعد از مسجد یک سخنرانی‌ای، کلیپی، چیزی گوش می‌کنم، زدم یکی از این کلیپ‌های زیبای رادیو جوان پخش شود…

پاسخ آمد و بله، ظاهراً سوتی بزرگی بوده:

دانلود کلیپ برنامه افق ماه

دیدگاهتان را بیان کنید

*

Powered by WordPress
خروجی نوشته‌ها خروجی دیدگاه‌ها