آرام‌ترین روزهای عمرم…

یکی دو ماهی هست که اوضاع آرامشم، خیلی خوب است. تازه دارم از آن دوران پراسترس جوانی که اکثراً به خاطر انرژی خاص این دوران و زیاده‌خواهی‌ها و به طبع آن چنگ زدن به هر جایی است، راحت می‌شوم!

حتی در نماز جماعت هم استرس وجود داشت که چرا امام جماعت سریع نماز می‌خواند و نمی‌توانم چند ذکر در رکوع و سجود بگویم!! حالا دیگر اگر در نماز جنگی هم باشیم چون طمع زیاد ذکر گفتن، کنترل و کاسته شده، آرامش خواهم داشت.

نگرانی از انجام نشدن برخی کارها یا جور نشدن برخی شرایط مثل گذشته نیست و همین موجب شده با آرامش بیشتر پیش بروم.

احتمال می‌دهم به خاطر گذشتن از فصل سرد و سودا و نزدیک شدن به فصل متعادل‌تر باشد اما فکر می‌کنم دلیل اصلی‌اش گذشتن از دوران اوج جوانی باشد.

إن شاء الله خیر است…

نگارش شد در ۳۰ سالگی.

یک دیدگاه برای “آرام‌ترین روزهای عمرم…”

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

*

This site uses Akismet to reduce spam. Learn how your comment data is processed.