نشانه

امید من،

اگر هر چه پیش رفتی، خود را بیشتر و بیشتر مدیون بندگان خدا دانستی (از آن دوست حسود دوران کودکی‌ات، تا آن روحانی که صدایش را از رادیو شنیدی، آن معلم دوران ابتدایی، آن باغبان پارک محله، آن راننده، آن فیلم‌ساز، آن قصه‌گو…)، راه را درست را می‌روی…

گاهی که بیکاری برای لحظاتی زندگی‌ات را مرور کن… ببین چقدر انسان بوده‌اند که با هدایت او (که رب العالمین است) در مسیرت قرار گرفته‌اند تا بدین‌جا رسیده‌ای…

عِلمُه بِحالی…

امشب چیز جالبی از حاج آقای یکی از مساجد شنیدم:

زمانی که خواستند حضرت ابراهیم (عَلی نبیِّنا و آله و علیه السَّلام: که بر پیامبر ما و آلش و او درود باد) را به آتش بیندازند، ملائکه از خدا خواستند که او را نجات دهد، خداوند فرمود: اگر او از من بخواهد، اجابت می‌کنم… ملائکه آمدند به حضرت ابراهیم گفتند: از خدا بخواه که نجاتت دهد، خودش گفته که اگر ابراهیم بخواهد، اجابت می‌کنم…

جواب حضرت ابراهیم برایم جالب است که احتمالاً بخشی از یک شعر باشد:

عِلمُه بِحالی کَفانی عَن مَقالی

[آگاهیِ او از حال من، کفایت می‌کند از داد و فریاد من]

نکته ای مهم برای مترجمان

در حال خواندن کتاب «نگارش فارسی» (دو واحد از واحدهای این ترم در رشته مترجمی زبان انگلیسی). بخشی از کتاب به نکته جالبی اشاره می‌کند:

یکی از مترجمان زبردست (محمد قاضی) می‌گوید: زبان شیرین فارسی چندان که از لحاظ شعر غنی است، از لحاظ نثر بدان پایه غنی نیست و در واقع رکن اساسی ادب فارسی را شعر تشکیل می‌دهد نه نثر… 

وی ادامه می‌دهد: اگر به‌راستی قدرتی در به قالب ریختن مفاهیم خارجی در زبان خودمان نشان می‌دهم، نود درصد آن را مرهون اشعار فراوانی هستم که به سبک‌ها و مفهوم‌های مختلف حفظ بودم و آن اشعار، گنجینه واژگان و اصطلاحات و مفاهیم ادبی را در مغز من غنی کرده‌اند، به طوری که مفهوم، بی‌آنکه تقلای ذهنی زیادی به خرج دهم بر اثر ممارست زیاد در زبان، خود به خود در مغزم به قالب ریخته می‌شود و بر صفحه کاغذ می‌آید

پدر و مادر

یکی از سخت‌ترین امتحانات در دوران جوانی شاید امتحان با پدر و مادر باشد و چقدر پیروزی در این امتحان مشکل است!

انسان به خصوص با مادرش خودمانی می‌شود و او هم که فرزند هر بلایی سرش بیاورد، باز می‌گوید: «آه، دست پسرم یافت خراش…وای، پای پسرم خورد به سنگ»…

دنبال یک دعا برای مهربان‌تر شدن با مادر می‌گشتم که از قضا امروز رسیدم به صفحه ۲۳۰ مفاتیح الحیاه.

دعای ۲۴ صحیفه سجادیه وحشتناک، زیباست! از آن‌هاست که باید پرینت بگیرم و به دیوار بزنم:
parents_in_islam
فقط جمله اول این عکس اگر مستجاب شود تمام است! ما زیادی با پدر و مادرمان خودمانی شده‌ایم!

دعای کامل:

+

یک روز با برکت

الحمد لله، چه روز جالب و عجیبی بود امروز!

یک دل سیر کار و فروش کردیم، یک دل سیر نماز و دعا خواندیم، یک دل سیر بازی کردیم، یک دل سیر خبر خواندیم و مطالعه کردیم، یک دل سیر بالا و پایین پریدیم و ورزش کردیم، یک دل سیر هم خوردیم و هنوز هم وقت هست!

تقریباً هیچ روزی اینقدر با برکت نبود! دارم دیروز را بررسی می‌کنم ببینم دلیل چه بوده!؟

مراتب

امید من،

همانطور که رشد جسمی مراتب دارد، رشد معنوی نیز مراتبی دارد که ظاهراً هر رتبه به شرط موفقیت در رتبه قبل، به آدمی هدیه می‌شود.

خداوند ابتدا تو را با نافله عشا آشنا و بدان ترغیب می‌کند، اگر مقید شدی، به سمت غفیله هدایتت می‌کند، سپس لذت دعای کمیل را به تو می‌چشاند، پس از مدتی مداومت، شاید تو را به سمت نماز شفع و وتر بکشاند، سپس ندبه‌خوانت می‌کند و چه بسا به مرور تو را به نماز جعفر طیار نیز قانع نکند…

سپاس خدایی را که برنامه‌هایش قلیل نیست…

امید من، در هر مرحله از این بازی زیبا، تلاشت را کن و صبور باش و به خودت فرصت بده تا قفل مرحله بعد برایت باز شود… (عجله در این بازی جایی ندارد)

برای رسیدنت به سعادت دعا می‌کنم…

جبران

امید من، هرگاه که شیطان زمینت زد، چنان جبران کن که از کرده‌اش پشیمانش کنی! چه می‌دانم، شاید بخواهی چله بگیری و هر شب زیارت عاشورا بخوانی، یا صدقه دهی، یا سوره‌ای را حفظ کنی … و البته شیطان زرنگ است …

روانشناسی چهره در قرآن

یادم باشد آیات مشابه را جمع آوری کنم:

وَإِذَا تُتْلَىٰ عَلَیْهِمْ آیَاتُنَا بَیِّنَاتٍ تَعْرِفُ فِی وُجُوهِ الَّذِینَ کَفَرُوا الْمُنکَرَ یَکَادُونَ یَسْطُونَ بِالَّذِینَ یَتْلُونَ عَلَیْهِمْ آیَاتِنَا قُلْ أَفَأُنَبِّئُکُم بِشَرٍّ مِّن ذَٰلِکُمُ النَّارُ وَعَدَهَا اللَّهُ الَّذِینَ کَفَرُوا وَبِئْسَ الْمَصِیرُ

و هنگامی که آیات روشن ما بر آنان خوانده می‌شود، در چهره کافران آثار انکار مشاهده می‌کنی، آنچنان که نزدیک است برخیزند و با مشت به کسانی که آیات ما را بر آنها میخوانند حمله کنند! بگو: «آیا شما را به بدتر از این خبر دهم؟ همان آتش سوزنده [= دوزخ‌] که خدا به کافران وعده داده؛ و بد سرانجامی است!»

ضَعُفَ الطَّالِبُ وَالْمَطْلُوبُ

یَا أَیُّهَا النَّاسُ ضُرِبَ مَثَلٌ فَاسْتَمِعُوا لَهُ إِنَّ الَّذِینَ تَدْعُونَ مِن دُونِ اللَّهِ لَن یَخْلُقُوا ذُبَابًا وَلَوِ اجْتَمَعُوا لَهُ وَإِن یَسْلُبْهُمُ الذُّبَابُ شَیْئًا لَّا یَسْتَنقِذُوهُ مِنْهُ ضَعُفَ الطَّالِبُ وَالْمَطْلُوب

ای مردم! مثلی زده شده است، به آن گوش فرا دهید: کسانی را که غیر از خدا می‌خوانید، هرگز نمی‌توانند مگسی بیافرینند، هر چند برای این کار دست به دست هم دهند! و هرگاه مگس چیزی از آنها برباید، نمی‌توانند آن را باز پس گیرند! هم این طلب‌کنندگان ناتوانند، و هم آن مطلوبان (هم این عابدان، و هم آن معبودان)!

پس تکلیف نسلهای گذشته (که به اینها ایمان نداشتند) چه خواهد شد؟

قَالَ فَمَا بَالُ الْقُرُونِ الْأُولَىٰ
گفت: «پس تکلیف نسلهای گذشته (که به اینها ایمان نداشتند) چه خواهد شد؟!»
قَالَ عِلْمُهَا عِندَ رَبِّی فِی کِتَابٍ لَّا یَضِلُّ رَبِّی وَلَا یَنسَى
گفت: «آگاهی مربوط به آنها، نزد پروردگارم در کتابی ثبت است؛ پروردگارم هرگز گمراه نمی‌شود، و فراموش نمی‌کند (و آنچه شایسته آنهاست به ایشان می‌دهد)!

هر چه پیش آمد خوش آمد…

امید من،

هر گاه خواستم با قضا و قدر خداوند مبارزه کنم و شرایط را عوض کنم، شرایطی بسیار بدتر نصیبم شد طوری که التماسش کنم که به همان شرایط اول برگردم!

هر گاه دیدی چیزی برایت خواسته، حتماً صلاحی در کار بوده است؛ بنابراین، با آن کنار بیا و خودت را شرایط جدید وفق بده…