استخاره با رادیوی جادویی!

اتفاقات روزانه, صداها دیدگاهتان را بیان کنید

فردا باید بروم ثبت‌نام دکترا. صبح که رفتم ۵ میلیون و ۴۰۰ هزار تومان برای شهریه ثابت به حساب عابربانکم منتقل کنم که فردا برایشان کارت بکشم، پایم کمی لرزید!

از آن طرف تا شب فکر و خیال و استرس که آیا دکترا صلاح است یا خیر؟ دقیقاً همان حال و هوایی که برای ارشد داشتم:

برای ارشد بخوانم یا نخوانم؟ (یا: چگونه درست تصمیم بگیریم؟)

یکی از دلایل ترس و اضطرابم این بود که ممکن است دکترا ناخواسته، بین من و دانشجوها و دیگران و حتی افراد خانواده، فاصله بیندازد!

دلیل دیگر و اصلی این بود که: نکند نوعی حرص به حساب بیاید!؟ این همه تلاش و حرص برای یک علم دنیوی؟

و صدها فکر دیگر…

حاج خانم از صبح چند بار می‌گوید استخاره کن… حقیقتش را بخواهی ترسیدم استخاره کنم! گفتم الان یک آیه منفی می‌آید و ما هم که تصمیم جدی داریم که برویم، بعد یک موج منفی ایجاد می‌کند…

خلاصه در این افکار و با بدترین حالت استرس که تجربه کرده بودم، غروب رفتم ماشین را برداشتم و رفتم مسجدی که یکی از دوستان که در دانشگاه دوران کارشناسی‌ام کار می‌کرد آنجا نماز می‌خواند (سپرده بودم که یک ریزنمرات از دانشگاه بگیر و بیاور مسجد، من می‌آیم نماز می‌گیرم) و نماز و قرآن و غیره و خلاصه خداحافظی کردم و آمدم سوار ماشین شدم و طبق معمول رادیو معارف را روشن کردم…

باور می‌کنی موضوع برنامه امروزشان درباره علم و دانش به خصوص علم دنیوی بود؟

تا روشن کردم، صحبت‌های رهبر را پخش کرد که: العلم سلطان من وجده صال و من لم یجده صیل علیه… و کارشناس این جملات را می‌گفت:

قرار نیست هر کس به سمت علم دنیوی رفت از دین دور شود و قرار هم نیست که کسی که به سمت علم دین رفت حتماً دین‌دار واقعی باشد…

حیف شد که دیر گوشی را روشن کردم که بزنم ضبط شود. اما تا همین حدش هم عالی است: بشنو و به خصوص از صحبت‌های امام که به خدا قسم مثل آبی بود بر آتش وجودم، لذت ببر:

از اینجا دانلود کن و بشنو

(اضافاتش را حذف نکردم… لحظه‌ای که برنامه تمام می‌شود، لحظه‌ای است که رسیده‌ام خانه!!!)

آمدم خانه، حاج خانم گفت: بین دو تا نماز استخاره کردی؟ گفتم: استخاره کردم بشنو ببین جوابش چی آمد!!

 

ظاهراً خدا راضی‌ست…

یک «بسم الله» گفتم و با خیال راحت می‌روم که ثبت‌نام کنم.

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

باور کن این رادیو-ضبط ماشین ما جادویی‌ست ها! می‌دانی من چقدر چیزهای عجیب از این رادیو دیده‌ام؟ فقط چند نمونه‌اش را در این وبلاگ گفته‌ام:

این را چه می‌شود نامید؟

حکایت دین و دنیای ما…

یک پاسخ به “استخاره با رادیوی جادویی!”

  1. Fatemeh گقت:

    خداییش این امدادهای غیبی به داد منم خیلی جاها میرسه مثلا ۲ روز بود همش تو این فکر بودم که کنتور برق ما دستکاری شده برقی هم که من ازش استفاده میکنم حرامه؟!( که البته من خودم این کارو نکردم) همین امروز تلویزیونو روشن کردم زدم یک، حاج آقای مستشاری درباره مال حرام صحبت میکرد دقیقا به همین مورد هم اشاره کرد که قدیما فقط از دیوار مردم بالا رفتنو میگفتن دزدی، چون چیز دیگه ای نبوده، اما الان کار سخت تر شده مثلا بعضی ها کنتور برقشونو دستکاری میکنن !! و…
    یا چند روز پیش از پنجره دیدم که همسایمون خرید کرده بود از ماشین خودش پیاده شد خریدهاشو گذاشت رو کاپوت ماشین ما و من دیدم که سیب زمینی ها و پیازهاش ریخت رو ماشین ما…دقیقا به همین کاپوت ماشین اشاره کردن که صاحبش راضی نباشه رو کاپوت ماشین نباید نشست و حق اشخاص ضایع میشه… .و خیلی خیلی چیزای دیگه

دیدگاهتان را بیان کنید

*

Powered by WordPress
خروجی نوشته‌ها خروجی دیدگاه‌ها